نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 60
متقابله . [1] إشارة : اينكه در اخبار آمده است حوا سلام الله عليها از « ضلع ايسر » ( دندهء چپ ) آدم خلق شده است . شايد در آن سرّى باشد . كه از اين بحث بتوان پياده اش كرد . و ابليس جزء من العالم لم تحصل له هذه الجمعيّة . و ابليس جزء عالم است ( كه عالم ، جزء آدم است ) براى ابليس اين جمعيت نيست زيرا كه ابليس مظهر اسم مضل است و اين اسم از اسمائى است كه داخل در اسم اله است كه آدم مظهر اسم اله است پس براى ابليس جمعيت اسماء و حقايق نيست [2] . و لهذا كان آدم خليفة فان لم يكن ظاهرا بصورة من استخلفه فيما استخلف فيه و هو العالم فما هو خليفة و چون آدم واجد اين جمعيت است خليفة الله در عالم شده است پس اگر آدم به صورت كسى كه او را خليفهء خود قرار داد ( يعنى حق تعالى ) در آن چه خليفهء او شده است ظاهر نباشد خليفه نيست . يعنى اگر آدم متصف به كمالات حق و متّسم به صفات الهى و قادر بر تدبير عالم نباشد خليفه نخواهد بود . خلاصه اينكه خليفه بايد به صفت مستخلف باشد تا بتوان گفت جانشين اوست و خداى متعال متصف به صفات كماليه و مدبر عالم است . پس خليفهء او نيز بايد متصف به كمالات او باشد و قادر بر تدبير عالم ، تا جانشين او گردد . * ( إِنِّي جاعِلٌ في الأَرْضِ خَلِيفَةً ) * ( بقره : 30 ) . و إن لم يكن فيه جميع ما تطلبه الرعايا التي استخلف عليها - لأنّ استنادها إليه فلا بدّ أن يقوم بجميع ما تحتاج إليه - و إلَّا فليس بخليفة عليهم . فما صحت الخلافة إلَّا للإنسان الكامل ، و اگر در آدم جميع آن چه رعايا مىخواهند ، رعايايى كه خداوند وى را بر آنان خليفه گردانيد نباشد خليفه نيست . پس ناچار بايد آن چه را كه بدان نياز است واجد باشد و گر نه بر ايشان خليفه نيست . پس صحيح نيست خلافت مگر براى انسان كامل . بدان براى هر فردى از افراد انسان از اين خلافت نصيبى است كه به مقدار
[1] شرح فصوص قيصرى ، ص 90 . [2] شرح فصوص قيصرى ، ص 90 و 91 ، اما ابليس كيست و چيست ؟ اين زمان بگذار تا وقت دگر كه بحث از شيطان بحث شيطانى است .
60
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 60