نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 593
به تبليغ آن مأمور نشد ، پس اراده كرد كه از اين تبليغ از مقام رسالت در برزخ بهره مند بشود تا در حق خلق اقوا در علم بوده باشد ( و قوت علمى او به احوال خلايق در برزخ دانسته شود ) . پس قومش او را ضايع گردانيدند . لذا رسول الله قوم او را وصف نفرموده است كه ضايع شدند بلكه وصف فرمود آنان را كه پيغمبرشان را ضايع نمودند از اين حيث كه مراد او را نرساندند و به وصيتش عمل نكردند . غرض اينكه شيخ در اين فص خالد را به عنوان نبى بر نبوت برزخيه عنوان فرموده است كه چنين نبى اخبار به احوال آخرت در برزخ مىنمايد . قصهء جناب خالد در جوامع روائيه مذكوره و شروح فصوص الحكم اندك تفاوت و اختلافى دارد اكنون تفصيل در ورود بيان اختلاف نسخ ضرورت و لزوم ندارد . قيصرى ، قصهء خالد را چنين آورده است : خالد با قومش در بلاد عدن ساكن بودند آتش عظيمى از مغازه اى خارج شد و زرع و ضرع را هلاك كرد . قوم خالد به او التجا نمودند . زيرا صمد ، يعنى مصمود اليه و ملجأ قوم بود . خالد به زدن آتش با عصاى خود پرداخت تا آتش برگشت و به سوى همان مغاره اى كه از آن خارج شده بود فرار كرد . سپس خالد به اولادش گفت من پشت سر اين آتش داخل مغاره مىشوم تا آن را خاموش كنم و آنان را امر كرد كه بعد از سه روز تمام او را بخوانند و آنان را اعلام كرد كه اگر پيش از سه روز مرا ندا كنيد ، من خارج مىشوم و مىميرم و اگر سه روز صبر كنيد به سلامت خارج مىشوم . پس چون خالد داخل مغاره شد اولاد او دو روز صبر كردند و شيطان آنان را در ربود كه سه روز تمام صبر نكردند و گمان كردند كه او هلاك شده است . پس او را صدا زدند . از صدا و صيحهء آنان خالد از مغاره خارج شد در حالى كه بر سر او از صيحهء آنان الم و رنج حاصل شد . پس گفت : مرا ضايع كرديد و قول و وصيت مرا ضايع نموديد و آنان را به موت خود اخبار نمود و آنان را امر كرد كه او را در قبر بسپارند و چهل روز مراقبت نمايند كه رمهء گوسفندى ( قطيع غنمى ) كه در جلوى آنها حمارى دم بريده مىباشد مىرسد . چون محاذى قبر او شدند و ايستادند ، قبر او را نبش كنند كه خالد برمىخيزد و آنان را به احوال برزخ و قبر از روى يقين و رؤيت اخبار مىفرمايد . پس مردم چهل روز انتظار بردند
593
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 593