نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 558
اين عظمت با تمام خصوصيات و جزئيات على الدوام در جاى خود مانند فرفره مىگردد و شخص انسانى ثابت ايستاده و اين كوه را تماشا مىكند . اين كوه در عين حال كه ثابت است به لحاظ ظهورات گوناگونش براى اين شخص ، مىگوييم فلان جزو پديد آمده است فلان شكل پيدا شد و آن بر ديگرى مقدم است و اين پس از آن است و از اين گونه احوال كه ثابتى است كه در عين ثبوتش حدوثهاى گوناگون را ارائه مىدهد عالم بمثل اين چنين ثابت حادث است . و ظهر لنفسه بصور العالم ، فكمل الوجود فكانت حركة العالم حبيّة للكمال فافهم . و خداوند به صور عالم از حيث خارجى براى خود ظاهر شده است ( كه هم ظهور ذات است لذاته و هم ظهور ذات است در مظاهر و آياتش ) . پس وجود هم كامل شد ( چنانكه علم مرتبهء كمال يافته بود ) . پس حركت عالم بر حركت حبى است براى حصول اين كمال ( كه هم علم ، كامل شد به انضمام علم حادث به علم قديم و هم وجود ، كامل شد به انضمام وجود حادث به وجود قديم ) . پس فهم كن . أ لا تراه كيف نفّس عن الأسماء الإلهية ما كانت تجده من عدم ظهور آثارها في عين مسمّى العالم ، فكانت الراحة محبوبة له . آيا نمىبينى حق تعالى چگونه از اسماء الهيه خود تنفيس كرب فرمود كه اسماء را كه در وجود علمى متحقق بودند و به وجود عينى نرسيده بودند از كرب به در آورد يعنى از علم به عين آورد پس خود نيز از كرب به در آمد لذا راحت محبوب حق تعالى است . به مثل چنان است كه ما حرفى در دل داريم و حالتى از وقايع و حوادث ايام به ما روى آورده است كه از داشتن آن حالت و حرف ، در دل ناراحتيم و صديقى صميمى را طلب مىكنيم كه درد دل خودمان را با او در ميان بگذاريم و چون حرفها زده شد سبك مىشويم و آسايش مىيابيم و يا اينكه نقشه اى و طرحى را در نظر مىگيريم تا آن را پياده نكردهايم ناراحتيم و به دنبال وسايل و آلات ترسيم و ترقيم آن مىرويم تا وجود علمىاش را در خارج پياده كنيم و چون پياده شد تنفيس كرب از خود نمودهايم و از اندوه و گرانى به در آمدهايم . و لم يوصل إليها إلَّا بالوجود الصوري الأعلى و الأسفل . فثبت أن الحركة كانت للحبّ فما ثمّ حركة في الكون إلَّا و هي حبية . و به راحت ، واصل نمىشود و نمىرسد مگر به وجود صورى ( يعنى وجود ظاهرى
558
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 558