نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 557
عينيه باشد ، خواه لفظيه ، خواه كتبيه و غيرها و ذات حق نسبت به علم در موطن ذات او يعنى نسبت به وجود علمى و نسبت به وجود عينى را از نسبت ذات خودت با وجود علمى و وجود عينى معلوماتت كه آثار صنع مىباشند فهم كن « و من عرف نفسه فقد عرف ربّه » . اين يك وجه گفتار لطيف و شريفى است كه در جواب سؤال ياد شده گفته آمد . جوابهاى ديگرى هم در شرح فصوص گذشته داشتيم كه اعيان ثابته طلب وجود عينى مىكنند و اسماء در مرحلهء وجود علمى ، طالب مظاهر عينى خودشان مىباشند و وجه ديگرى كه گفتيم : وجود رب مطلق بىمظاهر معنى ندارد و وجه ديگر اينكه گفتيم : از سقراط پرسيدند علت ايجاد عالم چيست ؟ در جواب گفت : جود حق . « سأله رجل ما العلَّة التي خلق لها العالم ؟ فقال جود الله » . عارف رومى گويد : < شعر > من نكردم خلق تا سودى كنم بلكه تا بر بندگان جودى كنم < / شعر > و وجوه ديگرى كه در اين كتاب بيان شده است . و كذلك تكمل مراتب الوجود : فإن الوجود منه أزلي و غير أزلي و هو الحادث . فالأزلي وجود الحقّ لنفسه ، و غير الأزلي وجود الحقّ بصورة العالم الثابت . فيسمّى حدوثا لأنه ظهر بعضه لبعضه . وجه ديگر جواب سؤال ياد شده كه علاوه بر به كمال رسيدن علم يعنى علم محدث و قديم جواب ديگرى هم هست و آن اينكه مراتب وجود نيز كامل مىشود زيرا وجود ، بعضى از آن أزلي است و بعضى غير أزلي و غير أزلي حادث است . پس أزلي نفس وجود حق است و غير أزلي وجود حق به صورت عالم ثابت است كه حدوث ناميده شده است به علت اينكه بعضى از عالم براى بعضى ظاهر مىشوند . معنى حدوث پديد آمدن است يعنى حدوث عبارت اخراى ظهور است و چون لا ينقطع و على الدوام بعضى از عالم براى بعضى از عالم ظاهر مىشوند ، حادث ناميده مىشوند و خلاصه اگر ما عالم را هم ثابت ناميديم و هم اسم حدوث را بر سرش گذاشتيم تناقض نگفتهايم ، زيرا عالم ثابت بعضى از آن در بعضى ديگر خود را نشان مىدهد كه به اين لحاظ اطلاق حدوث بر او مىشود به مثل كوه دماوند را با همه شعب و درهها و چشمهها و ديگر اوضاع طبيعى و جغرافيايىاش در نظر بگيريد كه اين كوه به
557
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 557