نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 541
حيرت حاصل از علم خشيت و قرب و دهشت مىآورد . اين مقامى است كه مطلوب حضرت خاتم ( ص ) در اين مناجاتش « ربّ زدني فيك تحيّرا » مىباشد . اما حيرت جاهل حيرت حيوانى و سرگردانى و بعد از حق است . همچون انسان گم شدهء در تاريكى سهمگين كه راه به جايى نمىبرد . اما حيرت عالم در ميان روز روشن از تجليات اسماء جمالى و جلالي و عظمت صنع الهى پديدار در آفاق و انفس است . اين در راه است و در درگاه است و در حضور است و متحير است و آن گمراه است و دور است و بىخبر . فالهدى هو أن يهتدي الإنسان إلى الحيرة ، فيعلم أنّ الأمر حيرة و الحيرة قلق و حركة ، و الحركة حياة ، فلا سكون ، فلا موت ، و وجود ، فلا عدم . پس هدى آن است كه انسان به حيرت اهتدا يابد . پس آگاه شود كه امر ، حيرت است ( يعنى حيرت محموده و ممدوحه نه حيرت مذمومهء حاصل از جهل ، و حيرت قلق و اضطراب است و حركت است و حركت حيات است . پس سكونى نيست . پس موتى نيست و حركت وجود است . پس عدمى نيست . ذات حق به حركت حبّى كه حركت جلايى و استجلايى است به حكم * ( كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ ) * ( رحمن : 29 ) در حركت است . يعنى در تجلى است . نه حركت استكمالى طبيعى و دار طبيعت يعنى نشئه اى كه حركت استكمالى و قوه و فعل در او راه دارد به تجدد امثال در نزد عارف كه در مواضع پيش بگذشت و يا به حركت جوهرى كه در حكمت متعاليه مبرهن است . طبايع در حركتند و حركت حيات و وجود است كه در حقيقت تقرب به حيات مطلق و وجود مطلق است * ( يا أَيُّهَا الإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِيه ) * ( انشقاق : 6 ) . و كذلك في الماء الذي به حياة الأرض ) * و همچنين در آبى كه حيات ارض به سبب آن است . يعنى چنانكه حيات علميه معطى نور هدايت و سير در مردم است كه به بقاى ابدى مىكشاند . همچنين است امر در ماء طبيعى كه سبب حيات ارض كه بدن است مىباشد . هر چند كه به حسب ظاهر آب سبب خرابى ارض و سبب هدم و ويرانى صورت جمعيت ارض است ، اما نوعى ويرانى كه عين آبادانى است . و حركتها ، قوله تعالى * ( اهْتَزَّتْ
541
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 541