نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 522
* ( ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى الله زُلْفى ) * . لذا بعضى از كسانى كه عارف به وحدت اله هستند و عارف به اين نيستند كه اين معبود مجلايى از مجالى اله است گفتارى جاهلانه دارد كه : * ( ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى الله زُلْفى ) * ( زمر : 3 ) ( مقالهء جهالت بودنش از اين روست كه مجلاى الهى را مقرب به حق دانستند با اينكه مجلا اقتضاى عينيت دارد و مقرب بودن اقتضاى غيريت ) با اينكه معبودها را آلهة ناميدند . حتى اينكه گفتهاند * ( أَ جَعَلَ الآلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ ) * ( ص : 5 ) پس اله واحد را انكار نكردند ، بلكه از وحدت او تعجب كردند . چه اينكه آنان در نزد كثرت صور يعنى مجالى متكثره به حسب صورت وقوف نمودند و به آنها نسبت الوهيت دادند . پس رسول آمد و آنان را به سوى اله واحد كه معروف است و مشهود نيست دعوت نمود . واحد بودن يا معروف بودنش به سبب شهادت آنان است كه اعتقاد به اله واحد داشتند و اصنام مشهوده را مقربات الى الله دانستند كه گفتند : * ( ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى الله زُلْفى ) * . لعلمهم بأن تلك الصور حجارة ، و لذلك قامت الحجة عليهم بقوله * ( قُلْ سَمُّوهُمْ ) * : فما يسمّونهم إلَّا بما يعلمون أن تلك إلَّا سماء لهم حقيقة . چه مىدانستند اين صور سنگند لذا حجت بر آنان قائم شد به قول خداوند * ( قُلْ سَمُّوهُمْ ) * ( رعد : 33 ) پس آنان را اسم نمىبردند مگر به آن چه كه عالم بودند كه آن اسماء كونيه چون حجر و كوكب و غيرهما براى آن معبودان حقيقت مىباشد . آن چه را كه آنان يعنى عابدان اصنام دربارهء معبودان مىدانستند حجاره و شجر و فلك و امثال اين گونه أشياء است و آن چه را كه مىدانستند به زبان مىآوردند كه بايد به عبارت درآورند چه عبارت قالب معنى است و به زبان علمىتر و لطيفتر كلام ، صورت علم است مثلا قرآن مجيد صورت كتبيهء حقايق عينيهء دار هستى است و هر كلام بيانگر علم و صورت اوست . يعنى كلام ، تمثل و تجسد علم است . به عبارت ديگر مرتبهء نازلهء اوست چنانكه بدن روح متجسد و مرتبهء نازلهء اوست . و أما العارفون بالأمر على ما هو عليه فيظهرون بصورة الإنكار لما عبد من الصور لأن مرتبتهم في العلم تعطيهم أن يكونوا بحكم الوقت لحكم الرسول الذي آمنوا به عليهم الذي به سمّوا مؤمنين . اما عارفون به امر ، آن چنان كه هست ( يعنى كسانى كه به حقيقت امر كه مراد ، وحدت
522
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 522