نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 518
بر مالكشان اين چنين حكم مىكند . پس بعض از ملوك براى خود كوشش مىكنند ( در حالى كه غافلند كه رعيتشان آنها را تسخير كردهاند ) و بعضى از ملوك عارف به امرند و مىدانند كه به مرتبه در تسخير رعيتند ( كه او را بر آن كار داشتند ) . پس اين ملك عارف قدر رعاياست و حق آنان را مىداند . بنا بر اين خداوند او را بر اين عمل از روى معرفتش أجر علماى بالأمر - كه آن چنان كه بايد عمل مىكنند - عطا مىكند و أجر چنين كسى برخداست ، به علت اينكه خداوند در شئون عباد خود و قضاى حوائج آنان است . ( بنا بر اين هر گاه كسى به قصد قربة الى الله - نه از روى غرض نفس خود - در كار ديگران قيام به امرى نمود ، أجر او بر خدا واقع مىشود ) . پس همهء عالم به حال مسخر كسى هستند كه نمىشود بر آن كس اطلاق كرد كه او مسخر است . قال تعالى * ( كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ ) * . قيصرى گويد : و اين نيست مگر شئون بندگانش . توهم نشود كه غير او خداى متعال را تسخير كرده بلكه هر چه بر او اطلاق اسم غير شود از حيث وجود و حقيقت عين حق است . اگر چه از جهت مقيد و متعين بودن غير ناميده مىشود ، پس حق خود مسخر خود است به حسب شئون و تجلياتش نه ديگرى . [1] فكان عدم قوة إرداع هارون بالفعل أن ينفذ في أصحاب العجل بالتسليط على العجل كما سلَّط موسى عليه ، حكمة من الله تعالى ظاهرة في الوجود ليعبد في كلّ صورة ، و إن ذهبت تلك الصورة بعد ذلك فما ذهبت إلَّا بعد ما تلبّست عند عابدها بالألوهية و لهذا ما بقي نوع من الأنواع إلَّا و عبد امّا عبادة تألَّه و إما عبادة تسخير ، فلا بد من ذلك لمن عقل . قوت و قدرت نداشتن هارون بر بازداشتن مردم بر پرستش عجل و عدم نفوذ قول و فعل و تسليط او بر اصحاب عجل چنانكه موسى عليه السلام تسلط يافت . اين خود حكمتى است از جانب خداوند كه اين حكمت در وجود ظاهر است ( يعنى عدم قدرت هارون بر ارداع اصحاب عجل ، حكمت الهى است كه ) خداوند در هر صورتى پرستش بشود هر چند كه صورت از بين رونده است و هيچ صورت از بين نمىرود مگر بعد از