responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 519


آن كه در نزد عابد آن صورت متلبس به الوهيت شد . لذا هيچ نوعى از انواع نيستند مگر اينكه معبود واقع شدند . يا عبادت تألهى ( كه ديگران آنها را اله خود قرار دادند چون اصنام و شمس و قمر و كواكب و عجل ) و يا عبادت تسخيرى ( چنانكه اموال و اصحاب جاه و مناصب پرستش مىشوند ) . و آن كس كه عاقل است مىداند كه ناچار بايد اين چنين باشد .
در فصوص گذشته گفتيم كه بت پرستان معبودشان را اله يعنى مربى و واسطهء فيض مىدانستند ، نه خالق أشياء و موجد آنها . چنانكه فخر رازى در تفسير قرآن گويد : هيچ بت پرستى بت را مبدأ وجود و ايجاد نمىداند .
و ما عبد شيء من العالم إلَّا بعد التلبّس بالرفعة عند العابد و الظهور بالدرجة في قلبه ، و لذلك يسمّى الحقّ لنا برفيع الدرجات ، و لم يقل رفيع الدرجة ، فكثّر الدرجات في عين واحدة ، فإنّه قضى ألَّا نعبد إلَّا ايّاه في درجات كثيرة مختلفة أعطت كلّ درجة مجلى إلهيا عبد فيها .
و هيچ شيء در عالم معبود واقع نشد مگر آن كه در نزد عابد آن تلبس به رفعت يافته است و به درجه و رتبه در قلب او ظهور يافته است . لذا از اين جهت حق سبحانه براى ما خود را * ( رَفِيعُ الدَّرَجاتِ ) * ناميد و نفرمود رفيع الدرجة بلكه درجات را به صورت تكثير و جمع آورد ، با اينكه خود ، عين واحد است . براى اين است كه قضاى الهى اين چنين است كه پرستش نكنيد مگر او را در درجات كثيرهء مختلف و گوناگون كه هر درجه اى يك مجلاى الهى را عطا نموده است كه حق در آن درجه معبود واقع شود .
و أعظم مجلى عبد فيه و أعلاه الهوى كما قال : * ( أَ فَرَأَيْتَ من اتَّخَذَ إِلهَه هَواه ) * فهو اعظم معبود ، فإنّه لا يعبد شيء إلَّا به ، و لا يعبد هو الَّا بذاته ، و فيه أقول :
و بزرگترين و عالىترين مجلا كه خدا در آن معبود واقع مىشود هوى است . چنانكه فرمود : * ( أَ فَرَأَيْتَ من اتَّخَذَ إِلهَه هَواه ) * ( جاثيه : 23 ) پس هوى بزرگترين معبود است .
زيرا هيچ چيز معبود واقع نمىشود مگر به هوى و هوى معبود نيست مگر به ذات خود . - كه ضمير بذاته راجع به هوى است نه به حق - من در اين باره گفته‌ام :
< شعر > و حقّ الهوى إنّ الهوى سبب الهوى و لو لا الهوى في القلب ما عبد الهوى < / شعر > و حق الهوى ، و او حرف قسم است كه از حروف جاره است و حق مجرور است به و او قسم و مضاف به هوى يعنى : قسم به حق هوى كه هوى ( و حب الهى سارى در جميع

519

نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 519
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست