نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 516
تصرفات انسان واقع مىشود ، پس اگر در حيوان اظهار ابا و امتناع قوى باشد سركشى و اباى او در مقابل ارادهء انسان ظاهر خواهد شد و اگر قوت اظهار در او نباشد يا ارادهء حيوان موافق ارادهء انسان باشد منقاد انسان خواهد بود و در مقابل ارادهء او ذليل و رام خواهد بود . كما ينقاد مثله لأمر فيما رفعه الله به - من أجل المال الذي يرجوه منه - المعبّر عنه في بعض الأحوال بالأجرة في قوله * ( وَرَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا ) * . فما يسخّر له من هو مثله إلَّا من حيوانيته لا من انسانيته : چنانكه انسان منقاد و مطيع مثل خود ( انسان ديگر ) مىشود در آن چه خداوند به سبب آن او را بالا برده است ( چون علم و جاه و منصب ) از جمله اينكه انسانى به اميد مال كه از آن در بعضى احوال تعبير به أجرت مىشود منقاد انسان ديگرى مثل خود مىگردد ( و انقياد انسان مر مثل خود را و برتر بودن بعضى بر بعض ديگر ) در قرآن كريم منصوص است : * ( وَرَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا ) * ( زخرف : 32 ) . پس هيچ كس مسخر كسى نمىشود مگر از جهت حيوانيتش نه از جهت انسانيتش . مراد از حيوانيت در اينجا نقصان است . چون انسان ، بالفعل ، كامل است و دون مقام بالفعل انسان ، حيوانيت است و حيوان مسخر انسان است . يعنى ناقص مسخر كامل است . چنانكه حيوانات گنگ مسخر مطلق انسانند . زيرا مطلق انسان از مطلق حيوان كاملتر است . فإنّ المثلين ضدّان ، فيسخّره الأرفع في المنزلة بالمال أو بالجاه بإنسانيته و يتسخّر له ذلك الآخر - إمّا خوفا او طمعا - من حيوانيته لا من إنسانيته : فما يسخّر له من هو مثله ألا ترى ما بين البهائم من التحريش لأنها أمثال ، فالمثلان ضدان ، و لذلك قال * ( وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ ) * : فما هو معه في درجته . فوقع التسخير من أجل الدرجات . چه اينكه دو مثل ضد همند [1] ( به اين معنى كه مثلان لا يجتمعان ) . پس آن كسى كه در منزلت برتر و بالاتر است به سبب مال يا جاه [2] به انسانيت خود انسان ديگر را كه نسبت به او حيوان است تسخير مىكند و آن انسان حيوان يعنى ناقص ، مسخر او مىگردد يا از
[1] دو مثل از جهت اينكه جمع نمىشوند ضد هم هستند . دو مثل در يك موضوع واحد تحقق پيدا نمىكنند . [2] جاه مقلوب وجه است .
516
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 516