نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 495
احكام متعلق به موطن دنيا بر آنها جارى است و حال اينكه خداوند دلشان را به سوى نشئهء اخراوى تحويل فرموده است . پس عارفان به حسب صورت در دنيا هستند و به حسب باطن در آخرت و آنان را نمىشناسد مگر كسى كه پرده از پيش رويش برداشته شود . [1] پس هيچ عارف باللهى از حيث تجلى الهى نيست مگر اينكه در نشئهء اخراوى است كه در دنيا محشور شده است و در قبرش ( كه بدن اوست ) منشور شده است . پس عارف مىبيند آن چه را كه ديگران نمىبينند و شاهد است آن چه را كه ديگران شاهد آن نيستند . اين عنايتى است از جانب خداوند به بعض عبادش در اين امر . فمن أراد العثور على هذه الحكمة الإلياسية الإدريسية الذي أنشأه الله نشأتين ، فكان نبيا قبل نوح ثم رفع فنزل رسولا بعد ذلك ، فجمع الله له بين المنزلتين فلينزل عن حكم عقله الى شهوته ، و يكون حيوانا مطلقا حتّى يكشف ما تكشفه كلّ دابّة ما عدا الثقلين ، فحينئذ يعلم أنّه قد تحقق بحيوانيته . پس اگر كسى بخواهد بر اين حكمت الياسى ادريسى - كه خداوند او را در دو نشئهء نبوت و رسالت انشاء فرمود ، پيش از نوح عليه السلام منزلت نبوت داشت ، سپس خداوند او را بالا برد و دو باره بعد از نوح نزول فرمود و رسول گرديد - كه خداوند براى او منزلتين نبوت و رسالت را جمع گردانيد - آگاهى پيدا كند ، بايد از حكم آسمان عقلش نازل بشود و به سوى شهوتش كه زمين بدن اوست بيايد تا حيوان مطلق شود . يعنى انسانى باشد چون حيوان دور از چون و چرا و بم و لم در مقام سكوت و رضاى صرف و در پيرامون حوادث و وقايع دم بر نياورد و چون حيوان ، خود را بىعقل و بى زبان ببيند . بدين معنى كه با تحمل و سكوت و انقياد باشد . تا اينكه آن گاه آن چه براى حيوانات جز جن و انس كشف مىشود براى او نيز كشف بشود . پس در اين هنگام بداند كه به حيوانيتش تحقق يافته است . چه اينكه حيوانات غير از جن و انس اطلاع بر احوال مردگان به تنعيم و تعذيب آنها دارند و به غير احوال موتى نيز آگاهى پيدا مىكنند . مثلا پيش از وقوع زلزلة آگاهى مىيابند و پيش از ديگر حوادث ارضى و سماوى اطلاع مىيابند . و علامته علامتان الواحدة هذا الكشف ، فيرى من يعذب في قبره و من ينعم ، و يرى
[1] چنانكه خداوند متعال فرمود : اولياى من زير قباب منند و آنان را جز من كسى نمىشناسد .
495
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 495