نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 492
< شعر > گر چه تير از كمان همى گذرد از كماندار بيند اهل خرد < / شعر > و ايمان به خبر او واجب است خواه علم آن چه را گفت ادراك بكنى خواه نكنى . پس مردم يا عالمند يا مسلم مؤمنند ( يعنى آنانى كه ادراك كردهاند عالمند كه صاحب قلبند و آنانى كه ادراك نكردهاند مسلمند يعنى گردن نهادند و پذيرفتند و مؤمن به ايمان تقليدىاند . و مما يدلك على ضعف النظر العقلي من حيث فكره ، كون العقل يحكم على العلَّة أنّها لا تكون معلولة لمن هي علَّة له : هذا حكم العقل لا خفاء به ، و ما في علم التجلَّي إلَّا هذا ، و هو أنّ العلَّة تكون معلولة لمن هي علَّة له . و آن چه كه تو را دلالت مىكند كه عقل ( مشوب به وهم ) از حيث نظر فكرىاش در ادراك واقعى أشياء ضعيف است ( و اگر تو به عقل خود به سرّ آن چه كه شنيده اى احاطه پيدا نكرده اى از عقلى اين چنينى است ) اينكه نظر عقلى و فكر او حكم مىكند كه معلول ، علت آنى كه علت اوست نمىشود و اين امر حكم عقل است كه در او خفايى نيست . اما در علم تجلى ( كه علم عرفانى است ) نيست مگر همين مطلب كه معلول علت علت خود است . زيرا عين معلول در حال ثبوتش در عدم يعنى در ذات بارى تعالى از عين علت كه ذات حق است طلب مىكند كه او را موجود معلول قرار دهد يعنى وجود خارجى دهد . پس معلول ، علتش را وصف عليت مىدهد . و الذي حكم به العقل صحيح مع التحرير في النظر . و آن چه عقل حكم كرده است صحيح است در صورتى كه در نظر تحرير شود . يعنى مكاشف ، نظر خودش را در آن چه عقل حكم كرده است تحرير كند و صورت تحرير اين است كه با نظر خالص ، مكاشف مىبيند كه علت ، سبق ذاتى بر معلول دارد . پس با اين نظر محرّر ، حكم مذكور عقل صحيح خواهد بود و در بعضى از نسخ به جاى تحرير تحرز است يعنى اگر شخص مكاشف نظرش را از تضايف دور گرداند مىبيند كه علت نسبت به معلول سابق است . مقصود شيخ اين است كه حكم عقل مذكور كه معلول ، علت علت خود نمىشود در نزد مكاشف نيز به دو وجه صحيح خواهد بود . وجهى از جهت تحرير در نظر معلوم مىشود كه علت سبق ذاتى بر معلول دارد ، و وجه ديگر اينكه تضايف بين علت و معلول
492
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 492