نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 475
< شعر > كن « < / شعر > فرحمه الله . و الكناية هي التي * ( وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ ) * ثم لها شعب كثيرة تتعدد بتعدد الأسماء الإلهية ، فما تعم بالنسبة إلى ذلك الاسم الخاص الإلهي في قول السائل ربّ ارحم ، و غير ذلك من الأسماء ، حتّى المنتقم له أن يقول يا منتقم ارحمني و ذلك لأن هذه الأسماء تدلّ على الذات المسماة ، و تدل بحقائقها على معان مختلفة . بنا بر اين رحمت الهى كه كنايه يعنى ضمير در « رَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ » است شامل همه أشياء مىباشد . ( يعنى ذات او شامل همهء أشياء است زيرا رحمت او عين ذات اوست ) . سپس رحمت الهيه به سبب تعدد اسماء الهيه به شعب كثيره منشعب مىشود . بنا بر اين هر اسمى اختصاص به رحمت خاص دارد ، حتى سائل كه مىگويد « يا منتقم ارحمني » ( اراده مىكند تخفيف عذاب را ) . اين مطلب از آن روست كه همهء اسماء دلالت بر ذات دارند و حقايقشان دلالت بر معانى مختلفه دارد . مثل نور آفتاب كه به شبكههاى آيينه اى به اشكال و الوان مختلف مىتابد كه تمام آن شبكهها در داشتن اصل ذات نور آفتاب شريكند و به اقتضاى شكل و لون خودشان هر يك را اثرى خاص است . همان كه جامى گويد : < شعر > أعين همه شيشههاى گوناگون بود تابيد در او پرتو خورشيد وجود هر شيشه كه سرخ بود يا سبز و كبود خورشيد در او هر آن چه او بود نمود < / شعر > فيدعو بها في الرحمة من حيث دلالتها على الذات المسمّاة بذلك الاسم لا غير . لا بما يعطيه مدلول ذلك الاسم الذي ينفصل به عن غيره و يتميز . داعى به آن اسماء از حيث دلالتشان بر ذات مسمّاة به اين اسم طلب رحمت مىكند ، نه از غير آن . يعنى نه از غير ذات ، يعنى نظر داعى در دعايش فقط ذات مسمّاة به اسم است . زيرا دهنده در حقيقت ، ذات است هر چند داعى متهب از دست اسم خاص مىگيرد . يعنى نظر داعى در دعايش فقط به ذاتى است كه به اين اسماء ناميده شده است . نه به آن چه كه مدلول اين اسم عطا مىكند كه به آن از غير خود منفصل مىگردد و تميز مىيابد . غرض اين است كه اسماء هر يك را خصوصيتى است كه به آن خصوصيت از غير خود متميزند . چه اينكه همه در يك ذات شريكند و آن ذات قبلهء حاجات است ، هر چند
475
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 475