نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 452
بلكه در نزد محقق و از ديدگاه وى بر اين شخص مبتلا لازم است كه تضرع نمايد و از خداوند ازالهء آن امر مؤلم را مسألت كند . چه اين ازاله در نزد عارف صاحب كشف همانا ازالهء از جناب الله است ( زيرا هويت عبد هويت حق است ) . و خداوند خود را وصف فرمود به اينكه اذيت مىشود . چنانكه فرمود : * ( إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ الله وَرَسُولَه ) * ( أحزاب : 57 ) و كدام اذيتى بزرگتر از اينكه تو را مبتلا كند به بلايى كه تو غافل از آن يا از مقام الهى باشى كه بدان عالم نيستى ( مقصود اين است كه ابتلاى عبد به سبب غفلت او از خداوند است يا غفلت از حضرتى از حضرات كليهء پنجگانه است . پس ابتلاى حق تعالى تو را از محبت او در توست چه اينكه محبوب دوست دارد كسى كه او را دوست دارد و رشك مىورزد چون بنگرد كه محب ، به ديگرى مشغول است و چون تو را ديد كه به غير او مشغولى به بلايى مبتلايت مىكند ) تا به سوى او برگردى و شكوا كنى تا آن بلا را از تو رفع كند . فيصح الافتقار الذي هو حقيقتك ، فيرتفع عن الحقّ الأذى بسؤالك إيّاه في رفعه عنك ، إذ أنت صورته الظاهرة . و افتقارى كه حقيقت توست ( مميز نسبت عبوديت از ربوبيت است ) به صحت رسد . پس حق تعالى أذى را به سبب مسألت كردن تو از خداوند در رفع آن أذى از تو ، رفع مىنمايد چه اينكه تو صورت ظاهرهء خدايى . حقيقت تو هويت حق است كه در صورت تو ظاهر شده است و چون از خداوند رفع أذى از خودت را درخواست نمودى در حقيقت رفع أذى از خود او را خواسته اى . كما جاع بعض العارفين فبكى فقال له في ذلك من لا ذوق له في هذا الفن معاتبا له ، فقال العارف ، « إنّما جوّعني لأبكي » فيقول إنّما ابتلاني بالضرّ لأسأله في رفعه عني ، و ذلك لا يقدح في كوني صابرا . چنانكه يكى از عارفان [1] گرسنه شد و گريست . كسى كه در اين فن صاحب ذوق نبود بر او عتاب كرد ، عارف به او گفت : « خداوند مرا گرسنه گردانيد تا گريه كنم » مرا به ضرّ مبتلا گردانيد تا رفع آن را از او مسألت نمايم و اين مسألت در صابر بودن من قادح نيست .
[1] اين عارف ابو يزيد بسطامى است ، چنانكه شيخ در فتوحات بدان تصريح فرمود .
452
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 452