responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 385


ثم قوله * ( مُلْكاً ) * فلم يعمّ ، فعلَّمناه أنّه يريد ملكا ما و رأيناه قد شورك في كلّ جزء من الملك الذي أعطاه الله ، فعلمنا انّه ما اختص إلَّا بالمجموع من ذلك ، و بحديث العفريت ، انّه ما اختص إلَّا بالظهور و قد يختص بالمجموع و الظهور .
از اين كه فرمود ملكا [1] و تعميم نداد ( براى اينكه نكره است ) به ما تعليم داد كه او اراده كرده است ملكا مايى را ( كه به قرينهء ظهور ملك خاصى است . يك نوع ملك است كه مأمور به ظهور آن بود ) و مىبينيم در جزء جزء ملكى كه خدا به او اعطا كرد ديگران با او شركت دارند . پس دانستيم كه سليمان ، اختصاص به فردى از افراد ملك ندارد ، مگر به مجموع ملك و به حديث عفريت دانستيم كه او اختصاص پيدا نكرد مگر به ظهور و هر آينه اختصاص به مجموع و ظهور نيز پيدا مىكند ( كه اثر رحمت امتنانى و رحمت وجوبى است ) .
و لو لم يقل - ص - في حديث العفريت « فامكنني الله منه » لقلنا إنّه لمّا همّ بأخذه ذكَّره الله دعوة سليمان ليعلم أنه لا يقدره الله على أخذه . فرده الله خاسئا . فلمّا قال فأمكنني الله منه علمنا أن الله تعالى قد وهبه التصرف فيه . ثم إنّ الله ذكَّره فتذكَّر دعوة سليمان فتأدب معه ، فعلمنا من هذا أن الذي لا ينبغي لاحد من الخلق بعد سليمان الظهور بذلك في العموم .
اگر جناب رسول الله ( ص ) پيغمبر ما در حديث عفريت نمىفرمود : خداوند مرا بر آن دست داد ، مىگفتيم : چون قصد گرفتن عفريت كرد ، خداوند دعوت سليمان را به يادش آورد كه رسول الله ( ص ) بداند خداوند او را بر عفريت قدرت نداده است . پس عفريت را رد كرد در حالى كه خاسئ بود . يعنى در حالى كه بر پيغمبر ظفر نيافت و نوميد برگشت .
اما گفت : چون خداوند مرا بر آن دست داد ، از اين حرف مىفهميم كه خداوند به رسول الله تسلط بر عفريت را هبه كرد . سپس دعوت سليمان را به يادش آورد و پيغمبر متذكر



[1] ألف لام ، در زبان عرب مفيد معانى گوناگون است . از آن جمله اينكه چون بر اسمى درآيد به طور استغراق يا جنس ، تمام حقيقت معنى مدخول خود را حائز است . مثل الحمد للَّه كه جنس حمد را شامل است و هيچ حمدى از حيطهء الحمد خارج نيست . همچنين است الملك در * ( لَه الْمُلْكُ وَلَه الْحَمْدُ و نظاير آنها چون هو الحي القيوم و غيرها . در اين آيه حضرت سليمان نگفت « ربّ هب لي الملك » كه جنس ملك را به طور استغراق و عموم و شمول بخواهد كه هيچ ملكى از آن به در نباشد بلكه به طور نكره خواست كه ملكى به من بده مثل اينكه ما مىگوييم چيزى به او بده . پس كل ملك را به طور استغراق طلب نكرد . بلكه به لفظ عربى ملكا ما را خواسته است .

385

نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 385
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست