نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 364
إسم الكتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 689)
محاكات عوالم مر يك ديگر را - در نتيجه وجه تأكيد اين شد كه روح الأمين كه نفس خود را در مريم نفخ كرد ، با صورت عنصرى منضم بود كه صورت عنصرى خود صورتى از صور طبيعت كليه يعنى نفس رحمانى است و نفس رحمانى وصف حق است . پس حق است كه نفخ كرده است . پس عيسى روح الله است . و ما تكوّن عن كل سماء من الملائكة فهو منها ملائكه هر آسمان از جنس همان آسمانند . مراد از ملائكه ، نفوس منطبعه در آسمانهاست كه مرحلهء نازل ملكند . نظر مرحوم مير در قبسات و قاطبهء اهل عرفان و همچنين اشارات و نكاتى از روايات بلكه آيات اين است كه ملائكه را مراتب متفاوت است و از * ( أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى وَثُلاثَ وَرُباعَ ) * مىتوان اين لطيفه و دقيقه را استفاده كرد . چه جناح ، قواى مستكنّه در ذاتند كه ملكه هستند و موجب عروج و صعود صاحب ملكه مىباشند و ملكه همان ملك و سلطه و تملك و مالك بودن است . اگر از طبيعت محضه قدم فراتر نهى اولين قدم به سوى عالم ملك و ملك است تا برسد به ملكوت كه صيغهء مبالغه ملك است . چون رحموت كه صيغهء مبالغه رحم و جبروت كه صيغهء مبالغه جبر و عظموت صيغهء مبالغهء عظمت است به بيان شريف استادم إلهى قمشه اى : < شعر > صف در صف از غيب و شهود ملك هستى فوج ملك بينى طبايع يا قوا را بينى نشسته بر فراز هر گياهى افرشته اى تا پروراند آن گيا را < / شعر > فهم عنصريون و من فوقهم طبيعيون : و لهذا وصفهم الله بالاختصام - أعنى الملأ الأعلى - لأن الطبيعة متقابلة . پس اين ملائكه ( كه ملائكهء سماوىاند ) عنصرىاند و ملائكه فوقشان ( كه ملائكهء عرش و كرسىاند و نفوس ناطقه و منطبعهء آن دو دسته و عقول مجرده همه ) طبيعىاند . [1] لذا حق تعالى آنان ، يعنى ملأ اعلى را به اختصام وصف كرده است . از اين جهت كه طبيعت ، متفاوت است .