نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 361
اما احياى معنوى به واسطهء علم ، اين حيات الهيهء ذاتيهء عليهء نوريه است كه خداوند درباره اش فرمود : * ( أَ وَمن كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناه وَجَعَلْنا لَه نُوراً يَمْشِي به في النَّاسِ ) * ( انعام : 122 ) پس هر كس كه نفس ميته را به حيات علميه در مسألهء خاصى كه متعلق به علم باللَّه است احيا مىكند او را به اين حيات الهى زنده گردانيده و اين حيات علميه براى او نورى است كه با آن در ميان مردم راه مىرود . يعنى در بين اشكالش در صورت . مقصود اين است كه علم را مراتب است و اعظم مراتب آن علم باللَّه است و خداوند اولياى كمل را نصيب تامى از حيات علميه داده است كه نفوس مستعدان را فيض برسانند و آنها را به نور الهى احيا گردانند و اينكه با اين نور كه حيات علمى است در ميان مردم راه مىرود و بواطن و ظواهر آنان را ادراك مىكند ، كه در ميان اشكال ناس به حسب ضرورت يعنى در ميان ابدانشان كه با آنها محشور است با اين نور حركت مىكند و به اسرار و بواطن و نيات و استعدادهاى آنها مطلع مىشود و به وفق استعدادشان به آنها فيض مىرساند و چون احياى حسى و معنوى يا از حق تعالى است به واسطهء صورت انسانيه يا از عبد است بإذن الله تعالى ، شيخ در تعقيب گفتارش گويد : < شعر > فلولاه و لولانا لما كان الذي كانا < / شعر > اگر او نبود و ما نبوديم اين كه هست نبود . < شعر > فإنّا أعبد حقّا و إنّ الله مولانا و إنّا عينه فاعلم إذا ما قلت إنسانا < / شعر > وقتى گوييم عالم انسان كبير است ما عين او هستيم ( كه عالم نيست مگر او ) . < شعر > فلا تحجب بإنسان فقد أعطاك برهانا فكن حقّا و كن خلقا تكن باللَّه رحمانا [1] و غذّ خلقه منه تكن روحا و ريحانا فأعطيناه ما يبدو به فينا و أعطانا فصار الأمر مقسوما بايّاه و إيّانا فأحياه الذي يدري بقلبي حين أحيانا < / شعر >
[1] رحمن دون ذات است كه دومين اسم است و رحمن همهء اسماء را دارد .
361
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 361