نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 259
پس در كون موجودى نمىبينى كه براى او نطق نباشد . يعنى هر موجودى را روح مجردى است ناطق به لسانى كه سزاوار اوست نه لسان حال چنانكه محجوبان گمان مىكنند . خداى متعال فرمود : * ( وَإِنْ من شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ) * . شيخ در باب دوازدهم فتوحات فرمود : در حديث آمده است كه براى مؤذن شهادت مىدهد به اندازهء امتداد صوت او از هر خشك و ترى ، و روايات از اين قبيل بسيار است « و نحن زدنا مع الايمان بالأخبار الكشف » چه اينكه شنيديم سنگها ذكر خداوند مىكردند و به چشم ديديم به زبانى نطق مىكردند كه گوشمان مىشنيد و با ما مخاطبه مىكردند چون مخاطبه كردن عارفين بجلال الله كه هر انسانى ادراك آن نمىكند . قيصرى فرمايد : همانا نطق بعضى از موجودات مختفى شد به سبب عدم اعتدال او ، آن اعتدالى كه موجب و علت ظهور اين فعل بود . لذا هر كسى نطق او را نمىشنود و نطق او در باطن باقى مىماند و شخص محجوب گمان مىكند براى او نطق نيست و كامل چون حجاب از او بركنار است روحانيت هر چيز را مشاهده مىكند و نطق هر زنده را چه باطن و چه ظاهر ادراك مىكند « و الحمد لله اولا و آخرا . » [1] < شعر > و ما خلق تراه العين إلَّا عينه حقّ < / شعر > خلقى كه در وجود ، چشم آن را مشاهده مىكند نيست مگر اينكه عين او و ذات او عين حق است كه در اين صورت ظاهر شده است . پس آن چه كه مشهود است حق است و خلق جز موهومى بيش نيست از اين روى آن را خلق گفتهاند ( كه خلق به معنى اختلاق است ) . < شعر > و لكن مودع فيه لهذا صوره حقّ < / شعر > و لكن حق در خلق نهفته است كه صورتهاى خلق ظرف حقند .