responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 212


* ( اخْسَؤُا فِيها وَلا تُكَلِّمُونِ ) * ( مؤمنون : 108 ) و چون بر آنها سالها و احقابى ( سنواتى ) گذشت به آتش عادت مىكنند و نعيم رضوان را فراموش مىكنند :
* ( قالُوا لَوْ هَدانَا الله لَهَدَيْناكُمْ سَواءٌ عَلَيْنا أَ جَزِعْنا أَمْ صَبَرْنا ما لَنا من مَحِيصٍ ) * ( إبراهيم : 21 ) پس در اين هنگام رحمت به آنها تعلق مىگيرد و عذاب از آنها رفع مىشود . با آن كه عذاب نسبت به عارفى كه داخل در عذاب شد به سبب اعمالى است كه با آن عذاب مناسب است . اين عذاب از وجهى عذب است از وجه ديگر عذاب . چنانكه شاعر گويد :
< شعر > « و تعذيبكم عذب و سخطكم رضى و قطعكم وصل و جوركم عدل « < / شعر > زيرا كه عارف معذّب را در تعذيبش مىبيند ، پس تعذيب سبب شهود حق مىشود و اين شهود حق عالىترين نعمتى است كه در حق عارف وقوع مىيابد .
و با آن كه نسبت به محجوبان غافل از لذات حقيقيه باز از جهتى عذب است .
چنانكه در حديث است كه بعضى از اهل آتش در آتش با آتش بازى مىكنند و ملاعبه از تلذذ جدا نمىشود . اگر چه محجوبان از جهتى در عذابند كه جنت اعمال را كه حور و قصور است واجد نيستند ، و با اينكه نسبت به قومى ، استعدادشان بعد از حق و قرب به نار را طلب مىكند كه همين مقصود از جهنم است نيز عذب است اگر چه در واقع عذاب است . چنانكه در اينجا مشاهده مىشود بعضىها بازوهايشان را قطع مىكنند و خودشان را در قلعه‌ها مىاندازند . چون بعض ملاحده و من مردى را ديدم كه در بيخ انگشتان يكى از دو دستش پنج ميخ كلفت بود كه هر يكى به كلفتى قلم بوده است و ميخكوب هر چه كرد كه آنها را از دستش خارج كند آن مرد راضى نمىشد و به ميخكوب بودن دستش افتخار مىكرد و بدين حال ماند تا مرد .
با اينكه عذاب نسبت به منافقان كه آنان را هم استعداد كمال است و هم استعداد نقص اگر چه دردناك است زيرا كه ادراك كمال را مىكنند لكن چون استعداد نقصشان غالب است به نقصشان راضى مىشوند و تألم از آنها زايل مىگردد بعد از آن كه منتقم از آنها انتقام گرفت به عذاب كردنشان ، حال عذاب به عذب منتقل مىشود . چنانكه مشاهده مىكنيم از كسى كه در اول به امر

212

نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى    جلد : 1  صفحه : 212
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست