نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 21
( غفلت ) از شيء بعد از توجه به او به سبب اشتغال بغير اوست و انسان به حكم اتصافش به * ( كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ ) * در يك حال و شأن واحد توقف ندارد و همين معنى يعنى مظهر بودن او اين اسم را نيز دلالت بر عموم و احاطه اش دارد چه اگر نشئه انسانى محيط نبود مىبايستى بر منوال واحد باشد و چون حالات او متفاوت است و در هر يوم و آن و ظهورى ادبار از گذشته و اقبال به واردات تازه دارد از نسيان بگيريم نيز صحيح است . فإنّه به نظر الحقّ إلى خلقه فرحمهم . چرا اين كون جامع انسان العين است ؟ براى اينكه حق جلّ و علا به واسطهء او به خلقش نظر فرمود و بدانها رحمت دارد . يعنى افاضهء رحمت به آنها فرمود . يعنى انسان واسطهء فيض است و در اين مقام ميدان سخن و مباحث عرفانى بسيار وسيع است ، باشد تا وقتش برسد . فهو الإنسان الحادث الأزليّ و النشء الدائم الأبديّ ، و الكلمة الفاصلة الجامعة فتمّ العالم بوجوده ، پس انسان حادثى أزلي و منشئى ( ايجاد شده اى ) دائم و ابدى و كلمهء فاصلهء ( مميز حقايق ) جامعه است ( براى عموم نشئه اش ) . اما حادث است براى اينكه ما سوى الله همه حادثند . يا به حدوث ذاتى [1] كه كلا وطرا به اين فقر امكانى موصوفند و به قول شيخ شبسترى : < شعر > سيه رويى ز ممكن در دو عالم جدا هرگز نشد و الله اعلم < / شعر > يا به حدوث زمانى ( كه مسبوق به زمان مىباشند ) كه در عالم جسم و جسمانى و مادى است يعنى مربوط به نشئهء عنصرى كه مسبوق به عدم زمانى است . امّا أزلي بودنش به وجود علمىاش در حق تعالى است و هر چيزى كه أزلي است ابدى است و نفوس ناطقهء انسانيه حدوثشان به حسب تعلق به أبدان يعنى حدوث بدان است نه به حسب ذواتشان ، چون ازلىاند ، ابدىاند و فاصل و جامع بودنش باجمال اشاره شد . و بتفصيل در مباحث بعد گفته مىشود . تنبيه : اينكه شيخ پيشتر فرمود اين بيان در خلقت عالم و آدم به كشف الهى دانسته مىشود نه به طريق نظر فكرى ( كه پاى استدلاليان چوبين بود ) قيد الهى آوردن براى اين
[1] حدوث مقابل واجب بالذات ، يعنى واجب بالغير . حادث ذاتى مجردات را شامل مىشود كه مسبوق به زمان نيستند .
21
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 21