نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 209
مفهوم ، كه نمودار واقع است . اگر واقع او حقيقتى است كه نبود او ممتنع است ، يعنى نمىشود آن را برداشت و محال باشد رفع او من جميع الوجوه ، آن واجب بالذات است . اگر مفهوم ، نمودار امرى است كه آن امر از تحقق و وقوع خارجى امتناع دارد كه محال است وجود يافتنش مطلقا آن را ممتنع بالذات گويند ، چون شريك بارى . اگر مفهوم ، از وجود و عدم ابا نداشته باشد يعنى هر دو برايش يكسان باشد كه به آمدن علت كه مرجح اوست از عدم به وجود آيد ، آن را ممكن گويند . پس ممكن در ذات خود اباى از وجود يا عدم ندارد ، بلكه بود و نبودش وابسته به بود علت و عدم علت است . و وعيد براى تخويف و اتقاء [1] است و براى رساندن هر يك از عباد به كمالشان . لذا حق تعالى فرمود : * ( وَما نُرْسِلُ بِالآياتِ إِلَّا تَخْوِيفاً ) * ( إسراء : 59 ) و فرمود : * ( وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ) * يكى از اهل كمال گويد : < شعر > « و انّي إذا أوعدته او وعدته لمخلف ايعادي و منجز موعدي « < / شعر > ( يعنى هر گاه من ايعاد كردم كه وعيد است يا وعده دادم كه نويد است خلاف ايعادم مىكنم و انجاز وعدهام ) . ثنا به وفاى به ايعاد نمىشود بلكه ثنا به تجاوز از ايعاد مىشود و ثنا به وفاى به وعده مىآيد و حضرت حق تعالى طالب ثناست پس واجب است عمل كردن او به آن چه كه وعده داد از عفو و مغفرت و تجاوز و امكان وقوع آن چه را كه وعيد به آن كرده است منتفى است . [2] ( 1 ) < شعر > فلم يبق إلَّا صادق الوعد وحده و ما لوعيد الحقّ عين تعاين < / شعر > پس در وجود باقى نمانده است مگر صادق الوعد . چنانكه فرمود : * ( كانَ صادِقَ الْوَعْدِ ) * و براى وعيد حق تعالى عينى نيست يعنى حقيقتى نيست كه معاينه و مشاهده شود زيرا كه در حق عاصيان به مغفرت و عفو وعيد زايل مىشود و در حق كافران و منافقان ، عذابشان منقلب مىشود به نعيمى كه مناسب حالشان است . < شعر > و ان دخلوا دار الشقاء فإنّهم على لذة فيها نعيم مباين < / شعر >