نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 200
بودند و به افعالش راضى بودند . اگر چه كافر در نبوتش منازعه مىكرد . [1] ففضل إسماعيل غيره من الأعيان بما نعته الحقّ به من كونه عند ربّه مرضيّا و كذلك كلّ نفس مطمئنة ، پس فضل اسماعيل عليه السلام بر غير خود از اعيان كه حق تعالى وصفش فرمود كه نزد رب خود مرضى است ظاهر است و همچنين است هر نفس مطمئنه . زيرا انبيا امام ديگرانند و مردم را به مقام خود دعوت مىكنند و عروج سرّ انسانى را به آنها مىرسانند پس مىشود كسانى كه ندايشان را لبيك گفتند به خصايص صفات كماليهء انسانيه متصف شوند اگر چه عنوان نبوت و رسالت تشريعى براى آنها نيست . قيل لها * ( ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ ) * فما أمرها أن ترجع إلَّا إلى ربّها الذي دعاها فعرفته من الكلّ ، * ( راضِيَةً مَرْضِيَّةً ) * * ( فَادْخُلِي في عِبادِي ) * من حيث ما لهم هذا المقام . كه خدا به نفس مطمئنه مىفرمايد : * ( ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ ) * پس خدا او را امر نفرمود مگر اينكه برگشت كند به سوى ربش كه دعوتش كرد پس نفس ناطقه او را از ميان جميع عبيد راضية مرضية شناخت . يعنى از رب و افعال ربش راضى است و در نزد ربش مرضى است و درآ در زمرهء عباد من كه براى آنها اين مقام است . فالعباد المذكورون هنا كلّ عبد عرف ربّه تعالى و اقتصر عليه و لم ينظر إلى ربّ غيره مع أحديّة العين : لا بد من ذلك . پس عبادى كه در اينجا مذكور شد هر عبدى است كه رب خود را شناخت و بر او اقتصار كرد ( زيرا حق تعالى به صفت ربوبيت خاصه اش در او تجلى كرد ) و نظر به رب ديگرى نكرد با معرفت او به حضرت احديت عين ذات الهيه ، ناچار است از اعتبار ثبوت احديت براى حق تعالى ، آن گاهى كه بصيرت براى عبد حاصل شد . نفس مطمئنه در نزد رب خود راضيه و مرضيه است و داخل در زمرهء عباد الله مىشود از آن جهت كه براى آنها مقام رضاست . پس نظر به سوى رب نفوس ديگر نمىكند با دارا [2] بودن احديت رب كل به حسب ذات زيرا كه عين جميع اسماء نيست مگر يك ذات . * ( وَادْخُلِي جَنَّتِي ) * التي هي ستري و ليست جنتي سواك فأنت تسترني بذاتك ، فلا
[1] شرح فصوص قيصرى ، صص 204 و 205 . [2] مقصود از دارا بودن واقف بودن است .
200
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 200