نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 184
إسم الكتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 689)
عبد الغنى نابلسى گويد : سهل تسترى گويد براى عارف بسطامى نوشت : در اينجا مردى است كه نوشيد نوشيدنىاى كه بعد از آن هيچ گاه تشنه نمىشود . ابو يزيد در جوابش نوشت : اينجا مردى است كه جميع اكوان را نوشيد و خود فارغ از همه است و زبانش از دهانش درآمده است از كثرت عطش . [1] و لقد نبّهنا على هذا المقام بقولنا : و هر آينه بر اين مقام به گفتهء خود تنبيه فرموديم : < شعر > يا خالق الأشياء في نفسه أنت لما تخلقه جامع < / شعر > اى آفريننده أشياء در ذات خود ( يعنى در علمش كه عين ذاتش مىباشد ) تو جامع همهء آن چه آفريده اى هستى . چه همهء آنها در علم و عين تواند ، چون امواجى كه بر روى درياى زخّارند . [2] < شعر > تخلق ما لا ينتهى كونه فيك فأنت الضيّق الواسع < / شعر > تو در خود چيزى مىآفرينى كه قابليتش انتها ندارد . ( پس از ايجاد متناهى چگونه عاجز باشى ) پس تويى در همهء مظاهر ، از ضيق و واسع . < شعر > لو أن ما قد خلق الله ما لاح بقلبي فجره السّاطع < / شعر > يعنى اگر آن چه حق تعالى آفريد در قلب من قرار گيرد نور بلند آن در قلب من آشكار نمىگردد . < شعر > من وسع الحقّ فما ضاق عن خلق فكيف الأمر يا سامع ؟ < / شعر > يعنى قلبى كه گنجايش حق ( و همهء اسماء و كمالاتش كه غير متناهى است ) را دارد . پس چگونه از خلقى ( كه متناهى است ) تنگ شود پس چگونه است امر سعهء قلبى شنونده . ( يا چگونه مىشود امر ظهور حق در مظاهر ) . بالوهم يخلق كلّ إنسان في قوة خياله ما لا وجود له إلَّا فيها ، و هذا هو الأمر العام . و العارف يخلق بهمّته ما يكون له وجود من خارج محل الهمّة . هر انسانى به سبب وهم در قوهء خيالش آن چه را كه جز در قوهء خيال وجود نمىيابد مىآفريند و اين كار امر عام است كه شامل هر انسانى است و عارف به همت خود آن چه
[1] شرح فصوص عبد الغنى نابلسى ، ص 454 . [2] زخّار يعنى پر آب و بزرگ .
184
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 184