نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 178
و چون رؤيا به اين دو قسم است ( كه يكى تعبير بردار است و آن ديگرى نيست كه عين واقع است ) و خداى تعالى در آن چه با إبراهيم كرد و به او گفت ما را أدب تعليم كرد مر آن چه را كه مقام نبوت اقتضا مىكرد از تأدب در حضور حق تعالى ، دانستيم كه در ديدن خودمان حق تعالى را در صورتى ( لباسى ) كه دليل عقلى يعنى دليل عقلى فلسفى مشوب به وهم رد آن مىكند ، آن را تعبير كنيم به صورت كماليه اى كه شرع آن را آورده است يعنى آن را به حق مشروع تعبير كنيم . يا در حق حال رائى يا به اعتبار مكانى كه او را ديده يا به هر دو اعتبار . چنانكه در حديث تحول آمده است كه حق تعالى در روز قيامت به صورت نقصان تجلى مىكند . پس او را انكار مىكنند . سپس تحول پيدا مىكند و به صورت كمال و عظمت تجلى مىكند پس او را مىپذيرند . پس سجده مىكنند او را و اين تعبير و تنزيل يا در حق رائى است يعنى به اعتبار مرتبه و مقامش يا در حق حال مرئى و مرتبهء اوست يا در حق هر دو آنهاست به اعتبار مراعات مرتبه و مقامشان يا در حق حال زمان و مكان است كه رائى حق را در آن ديده است زيرا بعضى از ازمنه افضل از غير خودش است . چون يوم جمعه و شب قدر و بعضى از امكنه اشرف از بعض ديگر است . چون اماكن متبركه و اراضى مقدسه يا در حق جميع است چون تعبير رؤيايى كه ديده شد در حق شخصى كه اگر رائى سالك باشد آن رؤيا را بر مقام خودش نازل مىكند و از آن عبور مىكند بر حسب احوال خودش و گاهى آن رؤيا را نازل مىكند در حق مرئى و احوالش و گاهى جمع بين هر دو مىكند . [1] اين تعبير كه از تشبيه به تنزيه است ( عبور كردن از تشبيه به تنزيه ) ، در صورتى است كه دليل عقلى يعنى عقلى فلسفى مشوب به وهم رادّ آن باشد . فإن لم يردها الدليل العقلي أبقيناها على ما رأيناها كما نرى الحقّ في الآخرة سواء . پس اگر دليل عقلى آن رؤيت حق را رد نكند ( به اينكه تجلى ، در صورت نوريه باشد چون صورت شمس و غير آن از صور انوار چون نور ابيض و اخضر و غير ذلك ) رؤيت را به حال خود باقى مىگذاريم چنانكه حق را در آخرت ( به سبب تحولش در