نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 16
< شعر > دگر ز عقل حكايت به عاشقان منويس كه حكم عقل به ديوان عشق ممضى نيست < / شعر > از اينجاست كه عرفا در حكم عقل اين گونه سخنها دارند . غرض اين نيست كه حكم عقل باطل است ، بلكه مقصود بيان ارتقا به مقام بالاتر است . بين ما يرجع من ذلك إلى الجناب إلهيّ آن جمعيت حاصل از سه امر است : امر اول ، كه راجع است به جناب الهى . يعنى حضرت واحديت كه آن را حضرت اسماء و صفات مىگويند كه هر يك از آن اسماء و صفات بدون واسطه وجه خاصى به حق تعالى دارند . اگر ذات وجود را طورى اعتبار كنيم كه اسماء و صفات در او مستهلك باشند اين معنى را مقام احديت گويند و اگر ذات را با اسماء و صفات به طور تفصيل اعتبار كنيم مقام واحديت گويند . مقام اسماء و صفات نيز مىنامند . احديت و واحديت به اين معنا مصطلح عرفاست اما حكما كه احد و واحد مىگويند يعنى سلسله موجودات عالم را به براهين عقليه ، طرفى است و آن طرف واجب الوجود است . سپس در رفع شبههء ثنويت برهان اقامه مىكنند كه اين طرف يكى بيش نيست ، يعنى واحد است . سپس حرفى بالاتر و مطلبى دقيقتر عنوان مىكنند كه اين واحد مركب نيست بلكه بسيط الحقيقة است و از اين معنى كه شيء واحد بسيط الحقيقة هم باشد ، تعبير به احد مىشود . واحد يعنى يكى واحد يعنى يكتا . واحد با مركب مىسازد به خلاف احد . مرحوم حاجى سبزوارى مىفرمايد : * ( كما هو الواحد انّه الأحد ) * . و إلى جناب حقيقة الحقائق ، امر دوم ، راجع است به حضرت امكانيه كه جامع حقايق ممكنات است . خلاصه اينكه حقايق كونيه را در اين مقام در بردارد ، نه الهيه را . و في النشأة الحاملة لهذه الأوصاف إلى ما تقتضيه الطبيعة الكليّة التي حصرت قوابل العالم كلَّه أعلاه و أسفله . امر سوم ، راجع است به طبيعت كليه
16
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 16