نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 138
است و به اين اعتبار صفت را صورت گفته است كه ذات در وى مختفى است ) پس آن صورت عين كمال ذاتى است زيرا صورت يعنى صفت ، عين آن چيزى است كه ظاهر شد پس علوّى كه براى مسماى الله است همانى است كه براى اين صورت است . اگر چه گفته نمىشود اين صورت آن مسمى باللَّه است و گفته نمىشود غير اوست . غرض اين كه هر موجودى متصف به اسماء و صفات الهى است ، جز اينكه كمالات وجوديهء او مستوعب جميع كمالات و صفات نيست . زيرا وجود محدود و مقيد است و كمال استيعابى براى مطلق است كه ذات احديت است و اينكه جمعى از قدما مىگفتند : « في كل شيء كل شيء » بعضى گفتند : مرادشان از اين عبارت رمز و إيماء به اين نكته است . ديگر اينكه آن چه در خارج متحقق است وجوداتند كه مظاهر و مجالى ذات مطلقهاند و چون صفات عين ذاتند اعيان خارجى براى وجود است و اگر گفته شود اعيان خارجى صفات به تبع وجود است ، توسع در لفظ است و چون موجودات مقيده حيطهء وجودىشان سعة و ضيقا متفاوت است ، ناچار در داشتن كمالات اسماء و صفات متفاضلند . يعنى متفاوتند و اينكه شيخ اسماء و صفات را تعميم داد به محمود و مذموم عرفا و عقلا و شرعا ، براى اين است ، كه هر صفت مذمومى از جهت انتساب به موجود مقيد مذموم است و گر نه از آن روى كه موجود متحقق است و به وجود متعلق است كمال است . مثلا زنا و نكاح در عمل يكى است ، در انتساب متفاوتند . نمىشود از زانى سلب قدرت و ديگر صفات وجوديهء منتسب به حق جلّ و علا كرد كه زانى را به طور مستقل موجود كاره دانست * ( وَما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ الله ) * ( انسان : 30 ) ولى از آن رو كه شرّ است منتسب به زانى است و از آن جهت كه براى قوهء شهوية كمال و اثر وجودى است ، خير است « الخير بيديك و الشرّ ليس إليك » و همچنين در ديگر افعال و امورى كه عرفا يا عقلا يا شرعا مذموم است . [1]
[1] اين كه امام فرمود : « لا جبر و لا تفويض بل امر بين الأمرين » يعنى اينكه قضيه به عنوان منفصلهء حقيقيه نيست مثل « العدد اما زوج و امّا فرد » بلكه ثالث نيز هست يعنى از جبر تا تفويض حرف ديگرى است كه نه آن باطل است و نه اين باطل ، بلكه حق محض است . مثل اينكه بگويى رنگ يا سبز است يا بنفش مىگوييم قضيهء منفصلهء حقيقيه نيست رنگ ديگرى هم هست كه مثلا زرد باشد و اينجا نيز همين طور است . نه قائل به جبر محق است و نه قائل به تفويض و حرف ديگرى وراى آن دو است كه * ( وَما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّه و انتساب افعال و اقوال به ماست كه « خلقنا مختارين » همچنان كه حضرت آدم صفى فرمود : * ( رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا نه شيطان جبرى اشعرى كه * ( رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي گفت و اغوا را به حق نسبت داد .
138
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 138