نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 130
ابو سعيد خراز رحمه الله كه وجهى از وجوه حق و لسانى از السنهء حق است از خويشتن خبر مىدهد كه « ان الله لا يعرف إلا بجمعه بين الاضداد » كه او اول است و آخر و ظاهر است و باطن و عين « ما ظهر » است در حال بطونش و عين ما بطن است در حال ظهورش و نيست كسى غير او كه او را ببيند جز خودش و نيست كسى جز او كه از او باطن باشد پس او لنفسه ظاهر و باطن است و او مسمى است به ابو سعيد خراز و همچنين ديگر اسماء محدثات ( كل مخلوقات اعم از امر و خلق ) . پس ظاهر گفت « انا » ، باطن مىگويد « لا » و باطن گفت « انا » ظاهر مىگويد « لا » و اين حرف در هر ضد است . وقتى كه ظاهر بخواهد انانيتش را اظهار كند و تحققش را اثبات كند باطن نفىاش مىكند و بالعكس . و حال اينكه متكلم در اين دو اسم ( به حكم احديت عين كه حق است ) يكى است و متكلم عين سامع است ( يعنى سامع نيز عين حق است ) . چنانچه رسول الله ( ص ) فرمود : « إنّ الله تجاوز عن امتي ما حدثت به أنفسها ما لم تتكلم » . پس اين انفس هم محدثند و هم سامع حديثشان و عالمند به آن چه كه نفس حديث كرده است و عين واحد است اگر چه احكام مختلفند و راهى به انكار اين حرف نيست چه هر انسانى اين حقيقت را از خويشتن مىيابد و اين انسان صورت حق است ( يعنى حق تعالى هم متكلم است و هم سامع ) . فاختلطت الأمور و ظهرت الأعداد بالواحد في المراتب المعلومة . فأوجد الواحد العدد و فصّل العدد الواحد ، و ما ظهر حكم العدد إلَّا المعدود و المعدود منه عدم و منه وجود فقد يعدم الشيء ، من حيث الحسّ و هو موجود من حيث العقل . فلا بدّ من عدد و معدود و لا بدّ من واحد ينشئ ذلك فينشأ بسببه . پس امور در هم آميخت و اعداد به سبب واحد در مراتب معلومه آشكار شد . يعنى اختلاط به تجليات مختلفه سبب وجود كثرت گرديد چنانكه ظهور اعداد در مراتب معلومه ( آحاد و عشرات و مئات و الوف ) به ظهور واحد است در آن مراتب . پس واحد به تكررش عدد را ايجاد كرد و عدد مراتب واحد را تفصيل داد . يعنى واحد در آنها تجلى كرد و آنها متجلى به واحدند . پس جز واحد متكرر چيزى نيست .
130
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 130