نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 119
مدبرش از آن باقى مىماند به عنوان انسان باقى نمىماند ( يعنى انسان نيست ) و لكن دربارهء آن صورت باقيه گفته مىشود صورت انسان است پس فرقى بين اين صورت باقيه و صورت چوب و سنگ نيست و اسم انسانيت بر آن صورت باقيه نمىآيد مگر به مجاز ( بنا بر مشابهت ) نه به حقيقت . زوال حق از صور عالم اصلا ممكن نيست ( زيرا عالم بدون حق عدم محض است پس چگونه بقايش با زوال حق از آن ممكن است ) . پس حد الوهيت براى عالم به طور حقيقت است نه به مجاز چون حد انسان آن گاه كه زنده است . و كما أنّ ظاهر صورة الإنسان تثني بلسانها على روحها و نفسها و المدبّر لها ، كذلك جعل الله صورة العالم تسبّح بحمده و لكن لا نفقة تسبيحهم لأنّا لا نحيط بما في العالم من الصّور . همچنان كه ظاهر صورت انسان به لسان خود به روحش و به نفس مدبرش ثنا مىكند ( به لسان حركاتش و ادراكاتش و خواصش و كمالاتش ثنا مىكند روحش را ، كه حياتش وابسته به اوست ) همچنين حق تعالى صور عالم را گونه اى قرار داده كه * ( وَإِنْ من شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِه وَلكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ) * ( إسراء : 44 ) چه ما احاطه به صور عالم نداريم . احاطه اى كه ما را به السنهء آنها در مراتب حسى و مثالى و روحىشان بكشاند ، تا زبانشان را بفهميم اما چون كشف از اين صور و احاطه به حقايقشان دست داد ، زبانشان دانسته و تسبيحشان فهميده مىشود . قيصرى فرمايد : به تسبيح آنها واقف نمىشود مگر كسى كه باطنش به نور ايمان نورانى شد اولا ، و به مقام ايقان رسيد ثانيا ، و به مرتبهء عيان رسيد ثالثا . سپس به يافتن ، نفس و روحش را در عين هر مرتبه و حقيقت هر موجودى حالا سارى يافت ، نه علما و شهودا فقط ، چون سريان حق در آنها . پس به آن نور تسبيح موجودات را ادراك مىكند و مىشنود . عبد الله بن مسعود مىگويد : ما تسبيح طعام را در حالى كه خورده مىشد مىشنيديم . و حديث دارد كه مؤذن به مقدار امتداد صوتش كه به هر رطب و يابس مىرسد برايش شهادت مىدهند . امام على عليه السلام فرمود : « ما با رسول الله در مكه بوديم و در
119
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 119