نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 116
< شعر > همچنين تا هفت بطن اى بو الكرم مىشمر تو زين حديث معتصم تو ز قرآن اى پسر ظاهر مبين ديو آدم را نبيند غير طين ظاهر قرآن چو شخص آدمىست كه نقوشش ظاهر و جانش خفيست مرد را صد سال عم و خال او يك سر مويى نبيند حال او [1] < / شعر > فانّ للحقّ في كلّ خلق ظهورا خاصّا : چه حق تعالى را در هر فردى از افراد خلقش ظهورى است ( كه آن ظهور اختصاص به آن خلق دارد ) . قيصرى گويد : چه اين كلام ، كلام عربى باشد چون قرآن و چه غير عربى باشد چون تورات و انجيل مراد اين است كه حق تعالى به آن اندازه اى كه استعدادهاى عبادش اقتضا دارد تجلى مىكند پس در هر خلقى ظهور خاصى دارد . [2] فهو الظاهر في كلّ مفهوم ، و هو الباطن عن كلّ فهم إلَّا عن فهم من قال إنّ العالم صورته و هويته : پس اوست كه در هر مفهوم ( كه به حسب استعداد فاهم در آن تجلى مىكند ) ظاهر است و اوست كه باطن و مختفى از هر فهم است ( چه فهمها ، جميع تجليات و ظهورات او را در مظاهرش ادراك نمىكنند ) مگر از فهم كسى كه قائل است عالم صورت و هويت او است . قيصرى گويد : در اين صورت او را در جميع مظاهر مشاهده مىكند چنانكه ابو يزيد قدس الله سره گفته است : اكنون سى سال است كه من سخن نمىگويم مگر با خدا و مردم گمان مىكنند من با آنها سخن مىگويم . بدان كه اين فهم نيز به حسب تجلى و ظهور است نه به حسب حقيقت . چه حقيقت و ذاتش هيچ گاه ادراك نمىشود نه به طور سرمدى نه به حسب مجموع تفصيل چه مظاهر حق به طور تفصيل ، غير متناهى است اگر چه به حسب امهات [3] متناهى است .
[1] مثنوى معنوى دفتر سوم . [2] شرح فصوص قيصرى ، صص 130 - 129 . [3] امهات ، يعنى اصول و كلياتى كه مفاهيم عامهء حاكيه از مراتب وجودات عينيهاند . چنانكه مىگوييم عالم عقول ، عالم نفوس ، عالم أجسام .
116
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 116