نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 114
إسم الكتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 689)
فلاسفه كرد نه اين است كه بگويد فلسفه غلط است ، بلكه مذمت او اين است كه چرا فقط به فلسفه اتكا كردند . لذا حكماى اسلامى طرا و كلا مباحث عقلى را به آيات و روايات عرضه مىداشتند چنانكه كتبشان اقوى دليل بر اين مطلب است و قبسات مير شاهد صادق مدعاى ماست . تنزيه ، پاك دانستن حق است از نقايص امكانيه و تشبيه ، حق را در لباس ممكنات محدود كردن است . ما گوييم تنزيه نيز تقييد حق است چون تشبيه ، و تشبيه تعطيل حق است از ما سوايش در وراى اين دو گوييم * ( هُوَ الأَوَّلُ وَالآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْباطِنُ ) * كه به همه ايمان آورديم نتيجتا سبوح يعنى : ذات تو اعلى و اشمخ از اين است كه به خيال گنجد يا به لباس ديگرى درآيد . و لا سيّما و قد علم أنّ ألسنة الشّرائع الإلهية إذا نطقت في الحقّ تعالى بما نطقت به أنّما جاءت به في العموم على المفهوم الأول و على الخصوص على كلّ مفهوم يفهم من وجوه ذلك اللَّفظ بأيّ لسان كان في وضع ذلك اللسان . بخصوص كه دانسته شد زبان شرايع الهيه آن چه كه در حق ناطق است در حق عامهء خلايق است به مفهوم اولش و بر لسان خاصه وارد است بر هر مفهومى كه از وجوه آن لفظ - به هر زبانى كه هست - در وضع آن زبان وجود دارد . به ويژه آن كه دانسته شد كه السنه شرايع الهيه مفهوم ظاهر و باطنى دارد كه اولى براى عموم است و دوم به درجاتش براى خواص . ملا عبد الرزاق قاسانى در اين باره گويد : مراد از عموم ، عامهء ناس و مراد از خصوص ، خاصهء ايشان است و مفهوم اول از لفظ ، منطوق شرعي آن است كه در وقت شنيدن لفظ ، ذهن به فهم آن متبادر مىشود و آن معنايى كه از وجوه آن لفظ منطوق مفهوم مىشود مختص به خاصه است و جايز نيست حق تعالى به كلام مخصوصى حرف بزند كه فهمش اختصاص به بعض مردم داشته باشد دون بعضى و عامه از او چيزى نفهمند يا چيزى را بفهمند كه مراد گوينده نيست و گر نه تدليس مىشود . [1] قال الصادق عليه السلام : « كتاب الله على أربعة أشياء العبارة و الإشارة و اللَّطائف