نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 100
از آن جا كه كسى به ذوق و وجدان چيزى را نمىداند مگر اينكه در او از آن چيز هست . پس شيث كه مفاتيح عطايا در دست اوست عين حقيقت او مشتمل بر آن اسماء و مظهر وهاب و روحش مظهر عطايا و مواهب الهيه است . فإنّ الله وهبه لآدم أول ما وهبه : و ما وهبه إلَّا منه لأن الولد سرّ أبيه ، فمنه خرج و اليه عاد . هبة الله است زيرا اول موهبتى است كه حق جلّ و علا به آدم هبه فرمود ( كه لسان حال آدم بعد از فقد هابيل اين سؤال بود كه حق جلّ و علا بدل از او را به وى ببخشد ) و به او نبخشيد مگر از او ( زيرا آدم مشتمل بر شيث و جميع اولاد خود است از اين جهت همه از ظهر او بر سبيل ذرّ چنانچه حديث به آن ناطق است به درآمدند ) چه اينكه ولد ، سرّ پدر است ( يعنى در وجود پدر نهفته و بالقوة در او گنجانده شده است ) . پس از او خارج شد و به سوى او برگشت . قيصرى گويد : در اين سخن اشاره است به اينكه آدم نيز سرّ حق است . زيرا ظهورش از او و عودش به سوى اوست ، چنانكه از حضرت عيسى نقل است كه فرمود : « انّي ذاهب الى ابي و أبيكم السماوي » . شبسترى گويد : < شعر > جناب قدس وحدت دير جان است كه سيمرغ بقا را آشيان است ز روح الله پيدا گشت اين كار كه از روح القدس آمد پديدار اگر يابى خلاص از نفس ناسوت در آيى در جناب قدس لاهوت بود محبوس طفل شير خواره به نزد مادر اندر گاهواره چو گشت او بالغ و مرد سفر شد اگر مرد است همراه پدر شد عناصر مر تو را چون امّ سفلىست تو فرزند و پدر آباى علوىست از آن گفته است عيسى گاه اسرى كه آهنگ پدر دارم به بالا تو هم جان پدر سوى پدر شو به در رفتند همراهان به در شو اگر خواهى كه گردى مرغ پرواز جهان جيفه پيش كركس انداز به دونان ده مر اين دنياى غدار كه جز سگ را نشايد داد مردار < / شعر > فما أتاه غريب لمن عقل عن الله و كلّ عطاء في الكون على هذا المجرى فما في أحد
100
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 100