نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 573
و مفارقات مرسله و مطلق بسايط اعم از مادى و معنوى اطلاق مىشود . زيرا قدما سؤال از ماهيت چيزى را كه حد جنسى و فصلى براى او نيست اجازه نمىدهند . فلو علم منه موسى غير ذلك لخطَّأه في السؤال . پس چون موسى مىدانست كه فرعون به اصطلاح قدما سؤال نكرده است . يعنى از حد و ماهيتى كه اجزاى ذاتيه اش در ذهن جنس و فصلند و در خارج ماده و صورت سؤال نكرده است ، او را به دو وجه ياد شده ( معرفت شهودى و معرفت فلسفى ) جواب داد و اگر موسى مىدانست كه فرعون بر مبناى اصطلاح مذكور سؤال كرده است ، او را تخطئه مىكرد ( كه چگونه از چيزى كه اجزاى ذاتيه ندارد سؤال حدى مىكند ) . فلمّا جعل موسى المسئول عنه عين العالم خاطبه فرعون بهذا اللسان و القوم لا يشعرون ، فقال له * ( لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَيْرِي لأَجْعَلَنَّكَ من الْمَسْجُونِينَ ) * . پس چون موسى مسئول عنه را كه رب عالميان است عين عالم قرار داد ، فرعون به اين لسان با موسى خطاب نمود و قوم شعور بدان نداشتند و به موسى گفت : اگر جز من الهى اتخاذ كنى تو را از مسجونين قرار مىدهم . و السين في السجن من حروف الزوائد : أي لاسترنّك : سين سجن از حروف زوايد است . يعنى هر آينه تو را مىپوشانم ( يعنى تو را تحت ظهور خودم و غلبه بر تو مىپوشانم به اين معنى بر تو حاكم و غالبم ) . فانّك أجبت بما أيدتني به أن أقول لك مثل هذا القول . زيرا تو مرا جواب دادى به چيزى كه بدان مرا تأييد نمودى كه مثل اين قول را به تو بگويم . حروف و نسبت آنها با حقايق و موجودات حروف دلالت بر معانى غيبيه دارند زيرا كلمات به ازاى حقايق الهيه و كونيه وضع شدهاند و بين اسماء و مسميات آنها مناسباتى شگفت است و واضع حقيقى در مظاهر انسانى ، حق سبحانه و تعالى است . لذا حروف را واسطهء وصول به واقع معرفى فرمودهاند و شيخ را در اين موضوع ، در رسالهء حروف به نام « درّ مكنون و سرّ مصون » ، لطايف و نكات شريف است و از روى همين ارتباط ، عالم به جفر از حروف به اعيان يعنى معانى عينيه و غيبيه آنها منتقل مىگردد ، چنانكه از ظواهر نقوش كلمات و حروف و ألفاظ
573
نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 573