نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 462
نسبت رحمت به حق تعالى سابق است از نسبت غضب به او . قيصرى گويد : چه اينكه رحمت ذاتى حق است و عين غضب از عدم قابليت بعض اعيان مر كمال مطلق و رحمت تامه ( كامله ) را ناشى است . بنا بر اين آن را شقاوت و شرّ مىنامند و به اين معنى رسول الله اشاره فرموده : « ان الخير كله بيديك و الشرّ ليس إليك » . كسى كه در لوازم غضب از امراض و آلام و فقر و جهل و غير آنها امعان نظر كند ، اين امور را عدمى مىيابد پس رحمت ذاتى وجود حق است و غضب ، عارضى است كه از اسباب عدمى ناشى مىگردد . [1] امور عدمى و شرور امور عدمى تعبير به شرّ مىشود كه رسول الله فرمود : « الشرّ ليس إليك » شرّ در كلام ارباب معقول بر دو معنى اطلاق مىشود . يكى به معنى فاقد و عادم كمال است و شرّ به اين معنى در ما سوى الله جارى است . حتى در عقل اول . زيرا عقل اول مجعول است و جعل ، عبارت است از اظهار نمودن جاعل ، مثال خود را و در مثال ، دو امر نهاده است : يكى جهت فعليت او كه جنبهء وجودى اوست و به اين لحاظ آيت علت خود است و مثال او مىباشد و نمودار دارايى مؤثر خود است . و ديگر مجعول بودن او كه مجعول را ناچار از حدود داشتن و فاقد رتبهء وجودى علت خود بودن است و ما سوى الله همه در اين معنى شريكند و اين معنى عبارت از امكان ممكن است . < شعر > سيه رويى ز ممكن در دو عالم جدا هرگز نشد و الله اعلم < / شعر > و ما سوى الله طرا و كلا فاقد كمال مطلق واجب الوجودىاند . پس شرّ به اين معنى همهء آنها را فرا گرفته است . شرّ به معنى دوم از نسبت و تزاحم و تصادم و تخاصم بين أشياء و اسماء پيش مىآيد كه هر يك در حد وجودى خود خيرند و از نسبت آنها با يك ديگر شرّ پيش مىآيد .