نام کتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) نویسنده : حسن حسن زاده آملى جلد : 1 صفحه : 444
إسم الكتاب : ممد الهمم در شرح فصوص الحكم ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 689)
است به حسب تغيير احكام و احوال ( در اين صور ظاهره ) و باطن است به حسب تدبير و تصرف در اين صور ظاهره * ( وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ) * * ( وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ) * ( يعنى حاضر است و شاهد و عليم محيط به معلوم خود است ) . پس علم او شهودى است نه مستفاد از قوهء فكريه . علم حصولى و علم حضورى شهودى علماى منطق علم را به تصور و تصديق تقسيم كردهاند و تمام علوم نظرى مبتنى بر تصور و تصديق است و خطاى فكرى در علوم نظرى است . لذا علم منطق ، ميزان علوم نظرى است و نتيجهء خطا و صواب را از يك ديگر تميز مىدهد . اما در علوم شهودى كه فوق فكرى است علم منطق راهى ندارد ، زيرا علم شهودى نه تصور است و نه تصديق و دربارهء علم شهودى بايد گفت كه « الدليل دليل لنفسه » و وحى از اين سنخ است و آخوند در بحث كلام اسفار وحى را اولى حقيقى دانست و مراد از اولى همان است كه بديهى و مشهود و مصداق « الدليل دليل لنفسه » و آفتاب آمد دليل آفتاب باشد . خلاصه اينكه علم منطق ، ميزان علوم نظرى است نه علم شهودى . مثال علم شهودى اينكه نفس ناطقهء انسانى عالم به قواى خود است و اين علم نفس به قوايش نه تصور است و نه تصديق ، بلكه علم شهودى نفس به قوايش مىباشد كه قوا شئون ذاتيهء اويند [1] و علم بارى تعالى به كثرات ، اين چنين است . فكذلك علم الأذواق لا عن فكر و هو العلم الصحيح و ما عداه فحدس و تخمين ليس بعلم أصلا . علم اذواق هم اين چنين است كه از فكر نيست و آن علم صحيح است و جز آن حدس و تخمين است كه اصلا علم نيست . شيخ در اين كتاب و در ديگر كتبش علم اذواق را بسيار نام مىبرد و مرادش از اين ذوق دارا شدن است نه دانا بودن . به اين صورت كه انسان ، هر اسم حاكم در دار هستى را بيابد و بچشد و آن را لمس كند . مثلا حضرت عيسى كه احيا مىكرد ، كسى به سرّ كار او و كيفيت احيايش آگاه است كه خود محيى باشد نه آن كه صرفا دانا باشد . زيرا بسيارى از