نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 769
* ( وَحَمَلَهَا الإِنْسانُ إِنَّه كانَ ظَلُوماً جَهُولًا لِيُعَذِّبَ الله الْمُنافِقِينَ وَالْمُنافِقاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكاتِ وَيَتُوبَ الله عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ وَكانَ الله غَفُوراً رَحِيماً ) * [1] . < شعر > و في عالم التّذكار للنّفس علمها المقدّم تستهديه منّي فتيتي < / شعر > عالم تذكار [1] ، مقامى است داخل طور ولايت و نبوت ، و او را ظاهرى است و باطنى ، كه چون به ظاهر آن مرتبه تمام تحقّق يابند ، هر علمى از علوم فطرى كه به حسب استعداد با وجود ظاهر و ظاهر نفس همراه بوده باشد ، نفس را به ياد آيد و تذكَّر ذو النون - رضي الله عنه - ميثاق أ لست را ، و اخبار از آن تذكَّر كه « كأنّه الآن في أدنى » به حكم اين تحقق بود ، و اگر چنان كه به باطن اين عالم تذكار متحقق
[1] خلاصهء تقرير شارح علامه در معناى اين چند بيت آن است كه : در عالم تذكار كه مدرسه تحصيل حقايق و دانشكدهء معارف است فتيان حلقهء صداقت و ارادت من كه طلبهء تحصيل آن مدرسهاند ، علوم خاصّهء قدسي او را كه ساير اعيان و اكوان صور ظهور و نقوش حروف اوست ، از من استفسار و استهدا مىكنند ، پس من صدا مىزنم ايشان را كه بشتابيد به سوى جمعيّت خانه قديم من كه گرد سرادق جلال و سراپردهء وحدت و كمال آواز گرد تقابل قوسين كه منتهاى مراقى فتيان است ، مبراست و كهول قبيلهء استرشاد و استكمال اطفال آن مكتبند . < شعر > اهل دانش كه بر أطوار حقايق رفتند همه در مكتب عشقت ألف و با خوانند < / شعر > چون معدن حقايق و منبع معارف اين حضرت احدى جمع من است كه خم خانهء علوم صافى و شهود خالص از شوائب تعمّلات كسبى و تقليدى است ، هر آيينه حريفانى كه در اين بزم كمالى ختمى معاصر منند ، و آنهايى كه در اين دور زمانى بيشتر از من در حلقهء ظهور آمدند ، از فضله جرعهء من سيراب شراب ذوق گشتهاند ، پس ساير كمالات و فضايل كه عالم و عالميان را سبب مفاخرت و مباهات شده ، فضله اى است از فضلات آن جرعه و رشحه اى از رشحات افاضهء او . < شعر > به جرعهء تو سرمست گشت ، نوشت باد خود از كدام خم است آن كه در سبو دارى چه مستى است خدايا كه رو به ما آورد كه بود ساقى و اين باده از كجا آورد < / شعر > چون از خصوصيات لازمهء مقام ختمى كمالى كه مؤداى فحواى اين قصيده ترجمان آن است ، أبين و اخصش احاطه است بر ساير مقامات و مواطن ، هر آينه به حكم هو الأول و الآخر ، بر اين حرف ختم سخن كرد . [1] الأحزاب ( 33 ) آيهء 72 - 73 .
769
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 769