نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 768
عرضه كردند ، چون بر هر حقيقتى ، حكم اسمى و صفتى غالب بود و به سبب سريان حيات اصلى در هر يك از آن حقايق به آن غلبهء حكم اسمى و [1] صفتى بر او ، هر يك شعور يافت و محسّ شد ، به آن كه به آن غلبه از عهدهء آن امانت نتواند بيرون آمد ، لا جرم همه بترسيدند و از حمل و قبول او ابا كردند ، و حقيقت نوع انسان چون من حيث برزخيّتها و جمعيّتها و مضاهاتها بتلك البرزخيّة لحضرة الالوهيّة ، به صلاحيت خود مر قبول امانت را شعور يافت ، لا جرم به قبول آن امانت مبادرت نمود ، و آيينهء مضاهى آن صورت جمعيّت شد تماما ، ليكن چون ندانست و اين دقيقه از علم كه در بايست او بود ، از او فوت شد كه اشخاص او بسيار خواهند بود و هر صورتى از صور شخصى و جزئى او را صلاحيت اين قبول نتواند بود ، و از تقيّد به حكم حقيقى و اسمى خلاصش ميسّر نشود ، و از اين جهت به قبول اين امانت بر اكثر صور شخصى جزئى خود كه در قيود احكام و حقايق الهى و كونى ، مستهلك خواهند شد و به مشابهت به ظاهر اين صورت تخطيطى در معرض قبول اين امانت آمده باشند ، و از ردّ و اداى امانت كما قبلوا ، قاصر شده و آن قصور موجب حجاب يا عتاب يا عقاب ايشان گشته ، ظلم خواهد كرد ، لا جرم به اين سبب به وصف ظلومى و جهولى موصوف آمد ، و علت اتّصافش به اين دو وصف در اصل آن بود تا حكم قبضتين تمام ظاهر گردد ، و بعضى در قبضهء شمال به عذاب و عتاب در حجاب مانند ، و بعضى كه از حكم قبضهء شمال پناه به احكام قبضهء يمين و مظاهر ايمانى او آوردند ، هر چند از رحمت اختصاصى * ( وَكانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً ) * [2] اثرى به ايشان رسد ، اما مع ذلك از ستر اسم غفور خالى نمانند و از حكم قيد قبضه ، به جمعيّت و اطلاق قابض جامع دشوار توانند رسيد ، چنان كه فرمود
[1] و صفتى بود . . . م . [2] الأحزاب ( 33 ) آيهء 43 .
768
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 768