نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 763
ايشان ثابت بود ، به من و حقيقت اين جمعيت ، و اطلاق و نوريّت و كماليّت من مقدس و مطهّر و معطَّر و منوّر شد ، و حكم اشتمال جمعيّت و اطلاق ، از من ، به هر اسمى و صفتى كه در اين وادى جبروت است ، سارى و ظاهر گشت و چون حال بر اين جمله است ، اكنون در بعضى از معاريج سى و ششگانهء حقيقت محمدى - صلَّى الله عليه و سلَّم - چون سير مىكردم در درجات اكمليّت ، آن گاه كه بر وادى اسما و صفات گذر كردم ، به خلع نعل خودم كه صور و احكام روحانى و مزاجى است ، به سرايت حكم اطلاق و جمعيت در آن صور و احكام خلعتى و تشريفى مر اهل اين وادى و انجمن اسما و صفات را كرامت كردم . و ذلك معنى قوله : « و فيه خلعت خلع نعلى على النادي . . . » و قوله : « وجدت بخلعتي . . . » يعنى به مجرّد مرور من متلبّس به احكام و اوصاف روحانى و مزاجى كه نعلين كنايت از ايشان است ، بر اين اهل انجمن جبروت كه اسما و صفاتند در هر يك حكم جمعيت و اطلاق سرايت مىكرد ، اما باز چون من به آن احكام روحانى و مزاجى متلبّس شده ، به هر يك توجّهى خاص مىكردم ، به آن توجه اختصاصى در حق هر يك زيادت فضلى و احسانى به بخشش جمعيّت و اطلاق كرامت مىكردم ، پس نظر كن و به بين كه * ( فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ ) * [1] از كجا ، و فيه خلعت خلع نعلى على البادي ، كه زبان مقام و حقيقت محمدى است - صلَّى الله عليه و سلَّم - تا به كجا ، و گمان نبايد برد كه در تأويل خلع نعلين ، به احكام قواى روحانى و احكام قواى مزاجى ، اعراض است از ظاهر و حمل بر باطن ، بلكه هر دو - معا معا - صورة و معنى ، در حق موسى - على نبيّنا و عليه الصلاة و السلام - ثابت بوده است ، كه در وادى ايمن كه طور سينا است ، در آن زمان كه به گوش ظاهر ، خطاب فاخلع نعليك ، شنيده است ، و هر دو نعل از پاى ظاهرش بيرون انداخته ، در همان لحظه ، در وادى جبروت حاضر شده بوده است ، و از آن خطاب اين معنى