نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 762
در اين مشكات كه حامل زجاجهء مزاج معتدل انسانى است ، و مصباح روح حيوانى در او كامن است كه آن زجاجه به حكم عدالت و نور قابليّت ، همچو كوكبى تابان سبب هدايت آدميان است ، و آن زجاجه تابنده مىشود از شجرهء مباركهء زيتونهء حقيقت انسانيّت ، كه نه به كلى نسبت [1] او به شرقيّت وحدت وجود است ، و نه به يك بارگى به غربيت علم و امكان ، بلكه نسبت او به هر دو جانب ، على السّويه است و زيت فطرت سليم و استعداد قديم اين شجره از غايت لطافت و نوريّت مىخواست كه پيش از آن كه نار تكليف و دعوت به وى رسد ، تا بنده و راه يابنده گردد « نُورٌ عَلى نُورٍ » يعنى تجلَّى اختصاصى جمعى على تجلّ عام وحدانى ، يهدي الله لنوره الاحدي الجمعي الباطن المضاف إلى الحقيقة المحمديّة ، من يشاء بحسب كمال القابلية و الاستعداد و حسن متابعة الأصل المراد ، كما هداني إليه ، و الله ولي الهداية و الإرشاد . < شعر > فاشهدتني كوني هناك فكنته و شاهدته إيّاي و النّور بهجتي < / شعر > پس من به آن نور محمدى - صلَّى الله عليه و سلَّم - و هدايت و امر حقيقت خودم را در آن بحر جمعيّت او به كمال متابعت غرقه شده ، به وجود متعيّن خودم نمودم ، پس به ازالت احكام امتيازى و سلب ارادات و اوصاف مجازى خودم در متابعت شريعت و طريقت او - صلَّى الله عليه و سلَّم - من عين آن تجلى جمعى شدم ، و آن حضرت را عين خودم مشاهده كردم ، و آن نور محمدى را - صلَّى الله عليه و سلَّم - حسن و بهجت خودم ديدم و آلت گفتار او شدم تا به زبان او ، اين بيت ديگر مىگويم : < شعر > فبي قدّس الوادي و فيه خلعت خلع نعلي على النادي وجدت بخلعتي < / شعر > پس وادي اسما و صفات و عالم جبروت ، اكنون در اين عروج و نزول من به اين مقام و از او به اين عالم حسّ از احكام تقييدات و جزئيّاتى كه پيش از اين در
[1] نسبت او . . . في بعض النسخ : به تشرّقيّت . . . يكبارگى تغربيّت .
762
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 762