نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 727
اين تقرير آن تقدير است كه ضميرها ، در بصره راجع با حقّ باشد . امّا اگر آن ضمير راجع با خلق باشد ، تقريرش چنان باشد كه هر سالكى كه از قيد خودى خود و حصر مراتب بيرون جهد ، و شايستهء تجليى از تجليات نور مطلق و وجه حق شود ، اگر حق تعالى اين حجب هفتگانه را از پيش نظر وى برگيرد ، پرتو نور وحدت تجلَّى وجودى ، هر كثرت نسبت و اضافتى را كه پيش از اين در نظر وى مىآمد ، جمله را بسوزاند و ناچيز كند ، تا هر چه در نظر اين سالك آيد ، همه را به داغ * ( كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَه ) * [1] موسوم يابد ، و وحدت تجلَّى وجهى را قائم مقام آن ظاهر بيند . پس ، ما أدرك بصر هذا السالك الذي هو احد من خلقه ، به نسبت با نظر اين سالك موحّد ، محترق و ناچيز باشد ، و الله المرشد . < شعر > و ألسنة الأكوان إن كنت واعيا شهود بتوحيدى بحال فصيحة < / شعر > و زبانهاى جملهء خلايق ، به حال زبان آورى كه هر يك را است از خواص و آثار و اوصاف ظاهر ، جمله گواهان عدلند به يگانگى هستى من اگر تو را فهمى و عقلى و حفظى هست ، آن گواهى ايشان را به گوش دل ، بشنوى يعنى چون هر فردى از افراد مكوّنات ماهيّتى و صورت معلوميّتى در علم وحدانى حق داشت ، كه وجود حق بروى عارض شده است و دم به دم ، صور و احوال آن وجود ، به حكم امداد و ابقاى متجدد ظاهر مىگردد ، كه تجدّد و تبدّل احوال آن ممكن از قبض و بسط و خوف و رجا و رنج و راحت و شغل و فراغ و صحت و مرض و فرح و برح و نما و ذبول ، جمله تابع آن تجدد است ، و اين احوال همه احوال وجود و تنوعات ظهور او است كه در آيينهء حقيقت اين ممكن ظاهر مىشود ، و زبان قرآن از آن تجدد چنين خبر مىدهد كه * ( بَلْ هُمْ في لَبْسٍ من خَلْقٍ جَدِيدٍ ) * [2] و با آن كه اين تجدد احوال ، مدرك و مشهود هر موجودى است ،