responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 722


و من كه خضر روح مجرّدم از نصيب و حظَّ ، به كلى آزادم و به فقر حقيقى متحقّق ، پس بيش از اين صحبت ميان ما بر تابد يا با من به كلى چنان متحد شو كه آن چه اقتضاى تمييز كند و بينى و به نيك گفتن به آن چيز درست باشد ، از ما به يكبارگى جدا شود تا احكام حظوظ و تميز به كلى منقطع گردد يا صحبت اختيار باشد ، اكنون تفسير و بيان اسرار آن چه بر من انكار كردى از خرابى و آبادانى ، هم به زبان تو با تو بگويم .
اما حكمت خرق سفينه آن بود كه آن كشتى ملك مساكين قوا و اعضا بود ، كه در بحر امكان افعال مختلف نامتناهى انداخته بودند ، و به آن عملى معتدل مىكردند كه موجب نجات و رفع درجات ايشان شدى ، من به طعنهء « إنّى يكون بأرضكم السّلام » و به سبب بعضى از آن اعمال و اخلاق به نقصان و عيب ريائى و سمعه اى كه بر تو كه نفس ناطقه اى پوشيده بود ، آن را سوراخ و معيوب كردم تا چون نظر ملك ظالم غاصب عجب كه محبط و مهلك اعمال است بر آن عيب افتد ، آن سفينهء اخلاق و اعمال را به يكبارگى غصب و إبطال نكند ، و آن مساكين را به كلى محروم نگرداند .
و امّا قتل غلام صفت نفس امّاره كه تو او را مزكَّى پنداشته بودى ، و پدرش و مادرش به حكم * ( أَتَيْنا طائِعِينَ ) * [1] به حليهء ايمان متحلَّى بودند ، و او مجبول است بر پوشش از حقيقت كار و طغيان و انانيّت ، پس خواستيم كه مادر و پدر را نعم البدلى كه فرزند حقيقى دل است ، قائم مقام آن فرزند طاغى ناخلف حاصل شود ، و آن بر اين قتل و فناى اثر وى موقوف بود .
و اما حكمت اقامت ديوار مزاج ، آن است كه آن ديوار ملك دو يتيم نفس حيوانى و نفس نباتى بود كه از پدر نفس انسانى ، دور افتاده بودند و گنج كمالات و ارتقاى به درجات حظوظ و لذّات اخروى ايشان كه به احكام شريعت باز بسته



[1] فصلت ( 41 ) آيهء 11 .

722

نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 722
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست