نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 711
إسم الكتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) ( عدد الصفحات : 773)
بحر كشتيها مىرود و جانوران گزند رساننده چون سگ و خوك آبى پيدا مىآيند ، و آن كشتى را مىشكنند و غرق مىكنند ، يا از اين جانوران دريايى به صورت اسبان [1] زرده ، و بعضى به هيأت نهنگان و سگان ظاهر مىشوند و با يك ديگر جنگ مىكنند و آن اسبان به عاقبت بر آن نهنگان و سگان غالب مىآيند و ايشان را شكسته و منهزم مىگردانند ، و در برّ شيران ، با گاوان كارزار مىكنند و شيران مر آن گاوان را صيد و فريسهء خود مىسازند ، و بر آن فريسه ، ظفر مىيابند و ايشان را مىخورند . < شعر > و يصطاد بعض الطير بعضا من الفضا و يقنص بعض الوحش بعضا بقفرة < / شعر > و مىبينى كه در فضاى هوا ، مرغان پيدا مىشوند و بعضى از آن مرغان بعضى را صيد مىكنند ، و بعضى از وحوش صحرا چون يوزپلنگ مر بعضى را چون آهو و گوزن ، به يك جستن مىگيرد و هلاك مىكند . < شعر > و تلمح منها ما تخطَّيت ذكره و لم اعتمد الا على خير ملحة < / شعر > يقال : تخطَّيت فلانا و الى فلان ، إذ جاوزته ، و الملحة : ما غرب و طاب من الأحاديث ، و منه قول الأصمعي حين سئل بم نلت هذه الرتبة ، يعنى : مجالسة الخليفة و منادمته ، فقال : نلتها بالملح . يعنى : ببينى نيز كه از پس آن پردهء خيالباز ، ظاهر شود چيزهايى كه من از ذكر و شمار آن در گذشتم ، چه من از بسيارى اندكى بيش ايراد نكردم و در ذكر بعضى از آن صور كه او مىنمايد دون بعضى اعتماد نكردم ، الا بر بهترين چيزى غريب خوش آيندهء در عجب افكننده و جز اين لطايف را برنگزيدم . < شعر > و في الزّمن الفرد اعتبر تلق كلّ ما بدا لك لا في مدّة مستطيلة < / شعر > كنى بالزمن الفرد عن الزمان القليل ، فان افراد الآنات إذا جمعت تصير زمانا . يعنى : در زمان اندك اعتبار و نظر كن تا ببينى اين همه صورتهاى خيالباز را كه