نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 707
و جان در با زنده به آن اقدام بر حرب ، و آن صورت ديگرى را بينى پشت داده و شكسته و منهزم شده در زير خوارى هزيمت مانده ، يا در زير بار خوارى انقطاع از خانمان و جان [1] گشته و افتاده . فالصريمة [2] : ما انقطع من الرجل . < شعر > و تشهد نصب المنجنيق و رميها لهدم الصياصي و الحصون المنيعة [3] < / شعر > المنجنيق : آلة معروفة يرمى بها الحجارة ، فارسى معرّب . و الصياصي : القلاع . يعنى : مشاهده كنى كه آن خيالباز ، صورت قلعههاى عالى و حصنهاى محكم كه دست تصرّف كس به آن نرسد ، پيدا كند و صورت لشكرها بنمايد كه بعضى از اندرون قلعه و حصار ، و بعضى از بيرون به حرب مشغول باشند ، و صورت منجنيق و نصب كردن آن و انداختن سنگها به آن منجنيق از جهت خراب كردن آن قلعهها و حصارها ، و آن خراب كردن آنها را همه بيرون آرد و تو همه را مشاهده كنى . < شعر > و تلحظ أشباحا تراءى بأنفس مجرّدة في أرضها مستجنّة [4] تباين انس الأنس صورة لبسها لوحشتها و الجنّ غير أنيسة [1] < / شعر > و [2] ) * و مىبينى از پس پردهء آن خيالباز ، اشخاصى و صورتهايى كه خود را
[1] يعنى : از جمله عجائب و غرائب معركهء خيال و شعبده بازى عالم مثال و أشباح آن است كه تو به حسب ظاهر ، أجسام و أشباح و هياكل مجرّد روحانى مىبينى كه در ارض خفا و بطون چهره پنهان نموده و صورتهاى ترسناك و موحش آنان ضد انس و الفت آدمى است ، چه آن كه جنّ هرگز انيس و اليف انسانى نشود . < شعر > « من اول روز دانستم كه اين عهد كه با من مىكنى ، محكم نباشد كه دانستم كه هرگز آشنايى پرى را با بنى آدم نباشد « < / شعر > [2] تباين : تفارق . الأنس ، بالضم ضد الوحشة ، و بالكسر : البشر ، اى الإنسان . [1] از جا و خانمان كشته و افتاده - خ - . [2] فالهزيمة ظ عميد . [3] في بعض النسخ : و تشهد رفع المنجنيق و نصبه . [4] مجرّدة : مستقلة و متنزهة . مستجنة : مستترة .
707
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 707