نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 667
سر بر مىزند بر وفق آن ارادت اصلى من از او . پس هر نفسى كه او را ارادتى هست ، او طالع مراد من است كه ارادت از او به صورتى سر بر مىزند كه مراد من از وى آن است بالعلم الأزلي لا غير . < شعر > و لا قائل الا بلفظي [1] محدث و لا ناظر الا بناظر مقلتي [2] < / شعر > و هيچ سخن گوينده اى نيست الا كه آن لفظ او صورت لفظ و كلام من است ، و اثر سرايت آن لفظ من كه در أزل و حضرت غيب با ذات خودم از مقتضيات ذات خودم گفته بودم در آن گوينده كه اول اثر آن سرايت در حقيقت او استعداد او بود ، در حضرت علم و اكنون در عالم حس به همان اثر و ظهور حكم همان سرايت در او ، او سخن مىگويد ، و از آن چه مقتضاى حال و ضمير او است بيان مىكند و هم چنين هيچ نظر كننده اى و بيننده اى نيست در عالم ، جز به بينايى ديدهء من ، يعنى هر عينى ثابت و حقيقتى معلوم ، عين و چشم من است ، و نور آن عين حصّه اى از باطن وجود است كه در باطن آن حقيقت مركوز است ، و آن نور اثرى است از آن لحظهء من كه مقتضيات ذات خودم را در خودم ديده بودم ، در باطن آن حقيقت سارى شده ، و نور وجود ظاهر شرط رؤيت او است در عالم شهادت ، چنان كه نور آفتاب شرط رؤيت نور ديده است در انسان ، پس هيچ بيننده اى جز به ناظر مقلهء من چيزى نتواند ديد . < شعر > و لا منصت الا بسمعي سامع و لا باطش الا بأزلي و شدّتي [3] < / شعر > و هيچ خاموش باشنده و گوش نهنده براى سخن گوينده اى نيست ، الا كه شنونده است به آن شنوايى من كه در حضرت غيب ، آن سخن و لفظ خود را بدو شنوانده بودم ، به حكم سرايت آن شنوايى در حقيقت او كه در عالم علم ، سماع
[1] بقولى - خ ل . [2] النّاظر : انسان العين ، بؤبؤها . [3] الأزل : الشدة .
667
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 667