و چنان كه اين حقيقت من ، كل و جامع حقايق همهء سابقان بود از انبيا و رسل كامل ، هم چنين اين ضابط و ميزان من جامع و شامل همهء موازين و شرايع ايشان آمد ، و آن همه موازين جزئى ، بر اين ميزان كلى كه با حقيقت من همراه بود ، ختم شد ، ليكن مبدأ ظهور حكم اين ميزان كه شريعت من است ، به نسبت با امّت من به صورت قرآن ، بعد از چهل سال بود و در مدت بيست و سه سال ، ظهورش تمام شد ، پس من هنوز به سنّ فصال و بلوغ من حيث العادة نرسيده بودم ، كه آن ميزان من بر من ظاهر شده بود و همهء موازين سابق بر او ختم شده ، و همه حركات و سكنات من بر وفق آن ميزان ظاهر مىشد . و الله المرشد .
< شعر > و هم و الألى قالوا بقولهم على صراطى لم يعدوا مواطئ مشيتي [1] < / شعر > الالى ، جمع لا واحد له من لفظه ، معناه : الذين .
و اين انبياى گذشته و كسانى نيز كه قائل بودند به قول ايشان از اقرار به توحيد و اثبات نبوت و اعتقاد به حشر و نشر و امثال آن ، چون هر يك را در رجوع به معاد از شرعي و طريقى گريز نيست ، و جملهء شرايع و طرايق اهل دعوت و هدايت با عين شريعت من است ، اكنون تا پيش از اين همچو أجزأ و تفاصيل اين شريعت و طريقت من بود كه من در نزول از حيثيّت مرتبهء الوهت به صورت تفصيل و رجوع به همين مرتبهء الوهيت از حيثيّت صورت جمعيّت انسانى بر هر مرتبه اى بر آن طرق وسطى گذشته بودم ، و اثرى اعتدالى در هر مرتبه اى از شريعت حقيقى خودم كه ميزان حاقّ وسط و اعتدال حقيقى من است ، و با آن باطن حقيقت من همراه بود گذاشته .
پس لا جرم اين انبياى سابق و اولياى لاحق ، همه بر اثر اين صراط مستقيم وسطاى اعتدالى منند و از مواضع ، پى سير قدم من كه اثر آن وسط اعتدالى حقيقى شريعت من است در هر مرتبه اى و هر مقامى و حركتى و سكنتى البته تجاوز نكردند ،

[1] صراطى : طريقتى . لم يعدوا : لم يتجاوزوا . في بعض النسخ : فهم و . . . .

663