نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 659
آن تصرّفات و اطلاق در آن ممنوع و محجور عليه بودى ، اكنون تمام خالى شد و بازرست ، زيرا كه به حصول تجلَّى ذاتى جمعى كمالى ، ايناس رشد حقيقىاش حاصل گشت و در كنار اين تجلَّى ذاتى تربيت تمام يافت و بزرگ كامل گشت . يعنى : چنان كه طفل يتيم ما دام كه هنوز حاكم شرع از وى ايناس رشد عقل و تصرّفات عاقلانه نكرده است ، او را مىفرمايد تا به آن رشد و آداب شرعي و عقلى متحلَّى شود ، و در اثناى زمان اين تحلَّى او را از كمال تصرف در مال خود حجر و منع مىكند ، و چون تمام عقل او را دريابد ، آن گاه آن حجر و قيد از او زايل گرداند و مالش را به وى بسپارد ، تا در تصرّفات مطلق العنان شود ، هم چنين ما دام كه سالك در تحليهء نفس است اولا به تخلَّق به اخلاق و آداب طريقت ، و ثانيا به سير در مراتب اسما و تحقق به هر اسمى كلى كه رشد او به اين همه متعلَّق و موقوف است ، او هنوز به نسبت با كامل بالغ طفل راه است ، و از تصرفات و اظهار آثار و علوم و اسرار و كرامات محجور عليه است از قبل حاكم كامل ، تا آن گاه كه به مقام كمال رسد ، حينئذ رشد حقيقى تجلَّى ذاتى از او ايناس كنند ، و آن حجر از او بردارند . پس مىگويد : كه چون من به اين مقام كمال رسيدهام ، نفس من از آن حجر تحلَّى به رشد در مقام طريقت و حقيقت خلاص يافته است ، و در كنار تجلَّى ذاتى پرورده شده ، و اينك اظهار آثار و اسرار را به آن كمال تصرّف متصدى گشته است . < شعر > و في المهد حزبي الأنبياء و في العنا صر لوحي المحفوظ و الفتح سورتي [1] < / شعر > و هنوز در گاهواره طفل بودم كه سرور انبيا بودم و همهء انبيا قوم و تبع من بودند ، و هنوز اين حقيقت صورت مزاجى من در اركان و عناصر بود به تركيب مولَّدات ، تا پيوسته كه لوح حقيقت من به كمال استعداد و قابليّت از جميع نقوش
[1] الفتح : الانكشاف لأمر مغلق و في عناصر لوحى . . .
659
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 659