نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 648
< شعر > و ما كان منهم معجزا صار بعده كرامة صدّيق له أو خليفة < / شعر > و هر چيز از آثار و خوارق عادات كه از آن انبيا و رسل ، معجزه بود و معجزه اش خواندندى ، بعد از مصطفى - صلَّى الله عليه و سلَّم - آن كرامت كسى است كه در مقام صدّيقيّت است ، يا كرامت كسى كه خليفهء او است - صلَّى الله عليه و سلَّم - در دعوت و تصرّف ، و آن كرامت به حقيقت از جهت مصطفى دادهاند به آن صدّيق و خليفه ، و مقام صدّيقيّت آخرين مقامى است از مقامات ولايتى كه در نبوت انبيا مندرج نيفتد ، و ميان اين مقام و مقام نبوّت حقيقى ، هيچ واسطه مقامى ديگر نيست ، و لهذا آن چه مصطفى - صلَّى الله عليه و سلَّم - فرمود : كه « أنا و أبو بكر كفرسي رهان [1] ، سبقته فاتّبعني ، و لو سبقني لاتّبعته » اشارت به آن
[1] از اين حديث نيز آثار كذب خودنمايى مىكند و آن را در مقابل آيهء مباهله « أَنْفُسَنا » و رواياتي نظير « انا و على من نور واحد ، انا و علي أبوا هذه الامة » و غير اين از روايات كه على را از ديگر صحابه ممتاز مىنمايد ، جعل نمودهاند . اما كذب اين حديث : اولا كسى كه دوران عمر خود را در جاهليت و شرك و انواع فجور و در محيطى آكنده از شرارت گذرانده باشد ، فطرت سلوك را از دست مىدهد و امور اخلاقى اعم از مهلكات يا منجيات از امور تدريجى الحصولند و اخلاق و روحيات خاص عصر جاهليّت به تدريج در نفوس اعراب مكَّه اثر گذاشته و آنان را در سلك أشرار قرار داده و زوال اين اخلاق نيز به تدريج به وقوع مىپيوندد و تبعات آن هرگز از نفس زايل شدنى نيست و زمينهء شرارت و رجوع به اخلاق خاص جاهليّت در اين نفوس خفته و پنهان است ، انقلاب بر اعقاب كه در آيه مذكور است اشاره است به آن كه نفوس حضرات مستعد شرارت بود و اين محيط با گذشت لا اقل يك نسل ( اگر مسألهء توارث را كنار بگذاريم ) به محيط كاملا سالم ممكن التبدّل بود ، لذا با گذشت چند سال ، اعراب به خلق و خوى جاهليّت و اظهر خواص آن كه قوميّت باشد ، رجوع نمودند و حكومت ساده و بىآلايش اسلامى را به حكومت قومى جاهلى در عصر عثمان و معاويه و يزيد و . . . مبدل نمودند و در لباس اسلام به فساد پرداختند و در بين آنان جبّارانى نظير معاويه و يزيد و ديگر خلفاى اموى و عباسى پيدا شدند كه علاوه بر سفاكى و جبّارى و قدّارى ، در نامردى و عهد شكنى و پا گذاشتن روى شرافت انسانى ، دنيا از به وجود آوردن نظير آنان تا به حال اظهار عجز نموده است . اما دليل كذب اين حديث كه العياذ باللَّه ، پيغمبر فرمود من چون بر ابو بكر ، سبقت گرفتم ، او از من تبعيّت نمود ، ولى اگر او سبقت گرفته بود ، من از او ( العياذ باللَّه ) متابعت مىنمودم ، اگر سبقت و تقدّم زمانى قصد شده باشد ، اين درست نيست ، چون ابو بكر به حسب زمان مقدّم بر پيغمبر بود ، اگر مراد اين باشد كه حضرت ختمى مقام بفرمايد من و ابو بكر ، قبل از بعثت در رتبهء واحد از فضيلت و كرامت نفس بوديم و مقام ولايت كليه را ( العياذ باللَّه ) كه مقدمه نبوّت است هر دو دارا بوديم ، ولى من در أخذ وحى بر او سبقت گرفتم ؟ ! كليه أكابر تصريح كردهاند اين مقام اختصاص به حقيقت حضرت ختمى دارد ، چون ختم نبوت بايد به حسب دايرهء ولايت بر كليه انبيا مقدم باشد . گويا جعل كنندهء اين حديث ، سه حديث در زمان واحد براى معارضه با حضرت ختمى ولايت جعل كرده است : يكى همين حديث . دوم ، حديث سست چندشآور « لو كان بعدى نبى لكان عمر » . سوم ، « لكل نبىّ رفيق و رفيقى عثمان » با اين مجعولات خواستهاند جواب از احاديث مسلَّم ، مثل : « يا على أنت منى بمنزلة هارون من موسى ، انا مدينة العلم و على بابها ، و الحق مع على و على مع الحق » داده باشند .
648
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 648