نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 619
تجلى اسمى كلى ديگر مىگشت ، تا آن گاه كه به غايت اين مرتبهء عالم جبروت سيرم تمام شد ، مشارق فتح اسماى كلى تمام متعيّن گشتند ، و آن اسماى كلَّى از آن مشارق طالع شدند ، و بعد از آن از ميان احكام اين مشارق و طوالع ، و احكام كلى نفس و روح هيأتى اجتماعى ، در حاقّ وسط اعتدال حاصل آمد ، و آن ، اين قلب كامل القابليّة بالخلوّ و الفقر التامّ الحقيقي است كه به من مضاف است ، و اين قلب مشرق فتح تجلَّى ذاتى شد در مقام جمع و جمع الجمع و احديّت جمع كه به من مخصوص است . پس آن هيأت اجتماعى اعتدالى قلبى كه مشارق فتح تجليات اسمايى بودند ، در اين مشرق قلب كلى كه اعدل القلوب و المشارق و أكملها است ، ثابت و مندرج افتادند ، ثبوت الأجزاء و اندراجها في كلَّها ، اكنون كه آن تجلَّى ذاتى جمعى از اين مشرق قلب كامل جامع من طلوع كرد ، طلوع آن مفاتيح كه اسماء آن تجلَّى ذاتى احدى جمعىاند ، و اجزاى او از آن مشارق قلبى مىباشد كه هم چون اجزاى اين قلب جمعى كمالى منند ، و چون آن مفاتيح از اين مشارق مذكور طالع شد ، جملهء آن اسما را كه اول در آن مشارق طالع بودند ، به صبغت جمعيّت و كماليّت ، و اشتمال هر يك بر همه كه اين مفاتيح را بود منصبغ گردانيد ، تا هر يك از آن اسما و صفات و نعوت كه در آن عالم جبروت ثابتند ، بر همه مشتمل گشتند و جامع جمله گشتند ، لا جرم آن مفاتيح اكنون به اين طلوع از اين مشارق ، و صبغ طوالع ايشان به صبغت جمعيّت و اشتمال ، ارائك توحيد آمدند . يعنى تختها و جلوه گاههاى توحيد ، و جمعيّت جملهء اسما ، چنان كه از اين حيثيّت همهء اسما يك رنگ ديده شوند ، هر يك بر همهء ديگر مشتمل و ديگر مدارك زلفت نمودند ، كه به ايشان و ادراك حقايق ايشان ، حقيقت قربت و كمال اتصال به حقيقت ذات مفهوم و مثبت گردد به سبب آن يك رنگى مذكور . و ديگر مسالك تمجيد آمدند ، يعنى تا آن مفاتيح و سرايت ايشان در هر اسمى و صفتى و نعتى ، و جمعيّت و اشتمال يافتن هر يك به آن سرايت ، معلوم
619
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 619