responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 549


الحكم هاهنا بمعنى : الحكمة ، كما قال النابغة - شعر - .
< شعر > و احكم كحكم فتاة الحيّ إذ نظرت إلى حمام سراع وارد الثمد < / شعر > قيل معناه : كن حكيما .
و پرده‌هاى پوشش حس و حكم كثرت او را كه اسرار حكمت من مر آن همه پرده‌ها را فرو گذاشته است ، تا هر مرتبه اى به اهل آن مرتبه معمور ماند و تميّز مراتب و اهل قبضتين نيز پيدا آيد ، و همهء نشآت دنيوى و برزخى و حشرى و جنانى و جهنمى و كثيبى تمام منتشى گردد ، و كمالاتى كه در تفاصيل آن صور و نشآت است ، پيدا آيد و تفاوت استعدادات قوابل ، علما و وجودا ، به ظهور پيوندد ، چون همه را بگشادم حجاب حقيقت باطن نفس خودم را از پيش او برداشتم ، به گشادن من آن نقاب حيرت و غفلت هيبت جمال را ، از پيش تا حينئذ نفس من حقيقت ظاهر و باطن خودم را كه حقيقت آن جمع وحدت است نشناخت ، لا جرم از آن سؤالى كه در آن حال حيرت و غفلت مذكور از خودم كرده بودم تا حجاب كثرت و نقاب حيرت از چهرهء حقيقت من بگشايد ، هم نفس من آن را اجابت فرمود ، و مرا به خودى خودم رسانيد .
< شعر > و كنت جلا مرآة ذاتي من صدا صفاتي و منّي أحدقت بأشعّة [1] < / شعر > و هم من بودم به آن بارق تجلَّى جمعى كمالى كه صيقل آيينهء اين حقيقت ، جمع وحدت ذات خودم بودم ، از زنگار اثر صفات جلال و جمال و حيرت و غفلت و وحدت و كثرت خودم و ديدم كه همين نور ذات احدى جمعى من ، از اشعّهء صفات و وحدت و كثرت علم و وجود ، و جمال و جلال من منتشى مىشدند ، و در مرتبهء الوهت همه گرد اين نقطهء ذات من همچو دايره در مىآمدند ، و ذلك معنى قوله : « و منّي أحدقت باشعّة ، اى : أحيطت من قولهم :
حدّقوا بالرجل ، و احدقوا به ، اى أحاطوا به ، و منه الحديقة و الحدقة » .



[1] جلا ، مسهل جلاء : صقل . الصدا : وسخ الحديد . أحدقت : أحيطت .

549

نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني    جلد : 1  صفحه : 549
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست