نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 536
ذرّى به حكم « فما تعارف منها ائتلف . . . » واقع بوده است ، و آن ألفت و موالات در آن نشأت ذرّى ، از من و از صور تنوّعات ظهور من ، ظاهر شد ، هم در مرتبه اى از مراتب و نشأتى از نشآت حقيقت ذات و حضرت جمعيّت من ، پس توبه مزيد عنايت و فضل رعايت من مخصوص آمدى ، از آن گاه باز تا در زمرهء اهل تعرّف و ايتلاف افتادى ، نه در فرقهء اهل تنكَّر و اختلاف واقع بودى ، و شير صافى شافى علوم و معارف كافى وافى از پستانهاى تجلَّيات و مشاهد و اذواق كه در اين حضرت جمع من است ، از من و كمال قابليت من بسيار شده است ، هم از جهت من و انتفاع اهل عنايت و هدايت من ، تا به واسطهء تقرير و بيان من ، هر كس از خواصّ متابعان من ، از آن لبان قوتى سايغ و غذايى نافع بيابد ، و به مدد و قوّت آن قوت به اين حضرت شتابد . اللَّبان بالكسر ، هو : اللَّبن ما دام في الضرع ، فإذا فارق الضّرع ، فهو لبن ، يقال هو اخوه بلبان امّه ، و لا يقال بلبن امّه ، فكنّى به هاهنا عن العلوم و الأذواق التي اختصّت به في مقام الجمع ، فلا يظهرها غيره ، و درّت : اى كثرت . پس چون در اين أبيات گذشته ذكر تحقّق به مراتب فنا و سير در تنوّعات تجليات مقام بقا اجمالا و تفصيلا كرد ، و ليكن به ذكر تجلَّى جمال در جلال ، كه موجب انس و راحت است ، در عين خوف و دهشت و تجلَّى جلال در جمال كه مستلزم دهشت خوف و غفلت است از خود و مقام و حال و بقاى خود ، در عين مقام جمع على التعيين متعرّض نشده بود ، اكنون در اين بيت آينده ذكر جمال و جلال كرده است ، و در أبيات ديگر بعد از آن ، بيان جلال در جمال و از عين جمع به زبان تفرقه ، به صورت طلب ، از غايت بىخبرى و حيرت ظاهر شدن ، خود را ياد كرده است . < شعر > و اعجب ما فيها شهدت فراعني و من نفخ روح القدس في الرّوع روعتي [1] < / شعر > راعني : اعجبني ، و روعتي : فزعتي . و الرّوع بالضمّ : القلب . و روح القدس :
[1] في بعض النّسخ : « و من نفث روح القدس في الرّوع روعتي » النفث : الإظهار . الروع : الخوف .
536
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 536