نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 457
غريبترين چيزى كه در اين سلوك و فتح تجلَّى احدى جمعى مرا حاصل شد ، مشاهده كردن و ديدن من است به چشم اين مقام جمع ، أعنى احديّت جمع مذكور ، هر مخالف و دشمن من و حضرت او را يار الفت ، أعنى عين دوست ما و منع و دشمنى او را با ما همچو دوستى در حق ما . و تحقيق اين معنى بيت آينده مىكند و مرادش از جمع اين مقام ، احديّت جمع مذكور است . < شعر > احبّني اللَّاحي و غار فلا منى و هام بها الواشي فجار برقبة < / شعر > دوست داشت مرا لايم ، و دشمنى ظاهر كرد با حضرت معشوق ، و بر من و حال من كه خود را به همگى فداى آن حضرت مىكنم غيرت برد ، پس ملامتم كرد بر عاشقى ، و عاشق و شيفته شد به حضرت او تمام و با من به مخالفت و دشمنى پيدا شد ، پس بر من به وشايت و منع و مراقبت آن حضرت جور و ظلم كرد . و چون از اين مقام احديّت جمع مذكور نظر كردم ، به حقيقت چنان ديدم كه آن دشمنى لايم با حضرت معشوق ، عين دوستى بود ، چه ملامت او موجب مزيد عشق من مىشد ، و كمال معشوقى او به اين عشق من موقوف بود ، پس دشمنى لايم عين دوستى بود با حضرت معشوق ، و هم چنين كمال عاشقى من به منع و مراقبت واشى به حكم « الممنوع مطبوع » در تزايد مىبود ، لا جرم دشمنى واشى در حقّ من نيز همچو دوستى بود . الرقبة ، بالكسر : مصدر رقبت الشيء إذا رصدته ، رقبة و رقبانا . < شعر > فشكري لهذا حاصل حيث برّها لذا واصل و الكلّ آثار نعمتي < / شعر > پس شكر من مر واشى را براين دوستى كه به صورت دشمنى نمود حاصل است ، از آن جا كه إحسان و اكرام حضرت معشوق به سوى لايم به سبب اين دشمنى كه به صورت دوستى ، پيدا شد واصل است و چون عين من و حضرت معشوق يكى بيش نيست ، و اين همه ملامت و وشايت و دوستى و دشمنى ، بل لايم و واشى صور صفات و آثار نعمت وجود و ظهور آن ذات يگانهء من است
457
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 457