نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 456
رنگ كلّ بر آمده است ، لا جرم به هر جزئى مرا به لثام او اتّصالى است ، و از آن اتصال لذتى مىيابم . < شعر > فلو بسطت جسمى رأت كلّ جوهر به كلّ قلب فيه كلّ محبّة < / شعر > پس اگر حضرت معشوق ، جسم مرا بسيط گرداند و اجزاى لا يتجزّاى او را كه با هم تركيب كرده است از هم جدا كند ، تا هر جزئى لا يتجزّا ، از يك ديگر جدا به حالت بساطت رجوع كند ، آن گاه ببيند در هر جوهرى كه جزء لا يتجزّا است ، هر دلى كه در وجود است ، موجود و در هر دلى هر عشقى و محبتى كه من الأزل إلى الأبد تحقّق يابد ، ثابت . پس هر جزئى از من به منزلهء جملهء عاشقان است . تا به اين جا تقرير اين سير را در مراتب اين مقام احديّت جمع مذكور كه به صورت غزل مىكرد ، تمام شد و به حقيقت اين مقام رسيد ، اكنون سخن به طرزى ديگر خواهد گفت و نادره اى غريب ديگر بيان خواهد كرد ، از همين مقام مذكور . < شعر > و اغرب ما فيها استجدت و جاد لي به الفتح كشفا مذهبا كلّ ريبة [1] < / شعر > و غريبترين چيزى كه در اين عشق حضرت معشوق نيك شمردم آن را و سخاوت كرد به آن چيز اين فتح ، أعنى : اين تجلَّى احدى جمع مذكور از جهت تحقيق كشفى كه برنده [2] و زايل كنندهء هر شكَّى و گمانى و حجابى است كه مرا بوده است . اللام في قوله : « لي . . . » متعلق ب : كلّ ريبة . و استجدت الشيء : وجدته جيّدا . و جاد به : سخا بذلك الشيء الأغرب . و اين مجموع بيت در محل مبتدا است ، و خبرش بيت آينده . < شعر > شهودي بعين الجمع كلّ مخالف وليّ ائتلاف صدّه كالمودّة < / شعر >
[1] استجدت : اخترت الجيّد . جاد : تكرم . الفتح : الاكتشاف ، الاطلاع على الأمور المغيبة عن الحواس . الريبة : الشك . [2] برنده است و زايل . . . و حجابى را كه . . . م .
456
نام کتاب : مشارق الدراري ( شرح تائية ابن فارض ) ( فارسي ) نویسنده : سعيد الدين سعيد فرغاني جلد : 1 صفحه : 456